در نزن رفته ام از خویش

در نزن رفته ام از خویش...👌❤🍀
فقط انگار در این شهر، دلِ من دل نیست !
کم به رویام رسیده ست، خدا عادل نیست؟
نا ندارم که برای خودم اقرار کنم :
ترکِ تو کردن وُ آواره شدن مشکل نیست
لوطیان خال بکوبید به بازوهاتان :
“ته ِ دریای غم کهنه ی من ساحل نیست”
فلسفه ، فلسفه از خاطره ها دور شدی
علّتی در پسِ این سلسله ی باطل نیست
اشک می ریختم آنروز که بی رحم شدی –
تا نشانم بدهی هیچ کسی کامل نیست!
تا نشانم بدهی عشق جنونی آنیست –
که کسی ارزشِ ناچیز به آن قائل نیست
آمدی قصه ببافی که موجّه بروی
در نزن، رفته ام از خویش، کسی منزل نیست !....📷📸
#عشقولوژی
دیدگاه ها (۲)

دخترانگی هایم...👌❤🍀دخترانگی هایم را دوست دارم....! بوی ناب م...

من در رویای خود...👌❤🍀دنیایی را می‌‌بینم که در آن هیچ انسانی ...

در وجودمن...👌❤🍀هزاران زن زندگی میکندیکی شعرمیگویدیکی روزنامه...

انار...👌❤🍀رد نکن گرمای دستم را به دردت میخورمکنده ای پیرم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط