تو نیستی و شب دارد هدر می رود،
تو نیستی و شب دارد هدر می رود،
آسمان،
نورِ ماه و
ستارگان
هدر می رود...
تو باید باشی که شب ماهیتش را فراموش نکند،
که شب را قدم بزنیم تا خیابان دلگیر نشود...
باید باشی تا شب غصه هایش را بردارد و ببرد...
باید باشی تا شب را قصه ای عاشقانه بنویسم...
پُر بغل
پُر بوسه
پر از زمزمه ی لالایی زیرِ گوشِ یار...
صدای ریز ریزِ خنده هایمان
که گوشِ دلتنگی را کر کند!
بیا تا شب است، تا درگیرِ روزمره ها نشدیم خاطره بسازیم...
بیا...
حیف نیست؟
هرشب اینهمه شب باشد و تو نباشی...؟!
آسمان،
نورِ ماه و
ستارگان
هدر می رود...
تو باید باشی که شب ماهیتش را فراموش نکند،
که شب را قدم بزنیم تا خیابان دلگیر نشود...
باید باشی تا شب غصه هایش را بردارد و ببرد...
باید باشی تا شب را قصه ای عاشقانه بنویسم...
پُر بغل
پُر بوسه
پر از زمزمه ی لالایی زیرِ گوشِ یار...
صدای ریز ریزِ خنده هایمان
که گوشِ دلتنگی را کر کند!
بیا تا شب است، تا درگیرِ روزمره ها نشدیم خاطره بسازیم...
بیا...
حیف نیست؟
هرشب اینهمه شب باشد و تو نباشی...؟!
۲.۱k
۱۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.