روایتی از یک دیدار ویژه با رهبر انقلاب
روایتی از یک دیدار ویژه با رهبر انقلاب
جمعی از نویسندگان و اهالی فرهنگ پنجشنبه شب میهمان رهبر انقلاب بودند.
حمید حسام نیز یکی از این میهمانها بود که درباره آن دیدار نوشت:
علی خوشلفظ یکی از ستارههای جنگ است که همه دردهای نهفته و زخمهای نشمردهاش در کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، جمع شد.
او امروز همدم زخم تیر و ترکش و مصدومیت شیمیایی است که از راه دور با آمبولانس برای دیدار رهبری آمد.
از شوق دیدار دو ساعت زودتر از موعد به بیت رسیدیم. علی میلرزید. صندلی آوردند یک گوشه نشست. بچههای بیت نگران حالش بودند.
علی همچنان میلرزید که آقا آمد و از میان آن همه جمع برای او آغوش باز کرد. علی گریه میکرد.
آقا با لحنی که از آن مهربانی میبارید، فرمود: «چطوری آقای خوشلفظ؟» گفت: «شما را که دیدم آرام شدم.» آقا فرمود: «کتابتان را خواندم. خواندنی بود. خوب و زیبا و روان. با کششی داستانی ولی واقعی».
سپس از بچههای بیت پرسیدند: «آقای حسام کجاست؟». از کنج اتاق جلو رفتم و بعد سلام و عرض ادب و دستبوسی. فرمودند: «همه جای آن خوب بود. از مقدمهای که خودش یک کتاب است تا بقیه کتاب.»
نماز را پشت سر آقا خواندیم و رهبر گوهرشناس باز هم رفت سراغ علی آقا. با تعابیری که برگرفته از کتاب بود. «خیلی خوشآمدی آقای خوشلفظ، آقای خوشمعنا، آقای خوشزخم، آقای خوشرفیق...
روایت کامل این دیدار را در لینک زیر بخوانید
👉 fna.ir/4LVH6T
#بسیج_سایبری
جمعی از نویسندگان و اهالی فرهنگ پنجشنبه شب میهمان رهبر انقلاب بودند.
حمید حسام نیز یکی از این میهمانها بود که درباره آن دیدار نوشت:
علی خوشلفظ یکی از ستارههای جنگ است که همه دردهای نهفته و زخمهای نشمردهاش در کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، جمع شد.
او امروز همدم زخم تیر و ترکش و مصدومیت شیمیایی است که از راه دور با آمبولانس برای دیدار رهبری آمد.
از شوق دیدار دو ساعت زودتر از موعد به بیت رسیدیم. علی میلرزید. صندلی آوردند یک گوشه نشست. بچههای بیت نگران حالش بودند.
علی همچنان میلرزید که آقا آمد و از میان آن همه جمع برای او آغوش باز کرد. علی گریه میکرد.
آقا با لحنی که از آن مهربانی میبارید، فرمود: «چطوری آقای خوشلفظ؟» گفت: «شما را که دیدم آرام شدم.» آقا فرمود: «کتابتان را خواندم. خواندنی بود. خوب و زیبا و روان. با کششی داستانی ولی واقعی».
سپس از بچههای بیت پرسیدند: «آقای حسام کجاست؟». از کنج اتاق جلو رفتم و بعد سلام و عرض ادب و دستبوسی. فرمودند: «همه جای آن خوب بود. از مقدمهای که خودش یک کتاب است تا بقیه کتاب.»
نماز را پشت سر آقا خواندیم و رهبر گوهرشناس باز هم رفت سراغ علی آقا. با تعابیری که برگرفته از کتاب بود. «خیلی خوشآمدی آقای خوشلفظ، آقای خوشمعنا، آقای خوشزخم، آقای خوشرفیق...
روایت کامل این دیدار را در لینک زیر بخوانید
👉 fna.ir/4LVH6T
#بسیج_سایبری
- ۵۵۵
- ۱۹ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط