شامی کرماشانی
زندهیاد "شاهمراد مشتاق" متخلص به "شامی" زادهی ۲۶ اسفند ۱۲۹۶ خورشیدی، در محلهی چنانی کرمانشاه به دنیا آمد. نسبت ایلی شامی به زوله میرسد و به همین خاطر فامیلی "زوله بگزاده" را انتخاب کردند.
نام مادرش "فانوس" و پدرش "خدامراد" بود. شامی در ۴ سالگی به علت بیماری آبله نابینا شد و مادرش نیز درگذشت و در سن ۱۴ سالگی پدرش را از دست داد و در منزل "حاج اماناله معتضدی" مشغول به کار شد.
او در سن ۲۰ سالگی نام فامیلی خود را به "غبان" و در سال ۱۳۵۷ آن را به "مشتاق" تبدیل کرد.
شامی بعد از مدتی توانست منزل دیوار به دیوار خانهی معتضدی را خریداری کند و موفق شد ۴ اتاق در آن بسازد، یکی برای خودش و ۳ اتاق دیگر را به کرایه داد و بر عکس آنچه که ذکر شده، شامی در عمرش حتی یک ساعت مستاجر نبوده و شعر کرانشینی نشان از بینش اجتماعی بالای او دارد.
شامی بعد از آن شروع به کار برنجکوبی شد و با خانمی به نام فاطمه ازدواج کرد و شروع به وارد کردن کالا از قصرشیرین به کرمانشاه نمود. با این که کور بود، نه تنها کار میکرد، حتی دستگیر برخی از فقرا در حد توان نیز بوده چون حاصل ازدواج اولش فرزندی نشد، به پیشنهاد فاطمه خانم، شامی با خانمی دیگر در سال ۱۳۴۴ به نام "سنگین طلا" ازدواج کرد و حاصل آن یک دختر به نام "نسرین" که در سن ۲۱ سالگی از دنیا رفت و ۲ پسر به نامهای "علی اکبر" و "مظفر" شد.
او تخلص شامی کنایه از شب و تاریکی را برای خود انتخاب کرد. اشعارش بیشتر محتوای اجتماعی تا حدودی طنز دارد و بسیار آگاه به مسائل سیاسی و از مریدان دکتر مصدق و جبههی ملی بود، که به او لقب "وطنپرست" نیز دادهاند.
اشعار شامی به کوردی کرمانشاهی سروده شده و از برخی واژههای هورامی و لکی نیز استفاده نموده است.
مجموع اشعارش توسط "ماموستا ماجد مردوخ" یک سال بعد از مرگش به چاپ رسید و پر فروشترین کتاب کوردی لقب گرفت. شامی به مردوخ سفارش کرده که تا زنده است، اشعار فارسی و سیاسی او چاپ نشود چرا که تمام این اشعار را برای دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی سروده است که بعد از ۴۰ سال به چاپ رسیده است.
او سرانجام در دوم آذر سال ۱۳۶۲ بدرود حیات گفت و در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد. بازماندگان شامی در شهر کرمانشاه با نامهای فامیلی مشتاق، عبدالهینسب، خاتون خم، روشن قلب، سوزن یار و آرمانده زندگی میکنند.
▪کتابشناسی:
تاکنون چند تصحیح از اشعار شامی کرمانشاهی انجام شده و با مشخصات زیر به چاپ رسیده است:
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چەپکەگوڵ: چەند پارچەیەک له شێعرەکانی شامی کرماشانی (دسته گل: اشعار شامی کرمانشاهی)، تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ا ایران، انتشارات سروش، ۱۳۶۴
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چەپکەگوڵ: چەند پارچەیەک له شێعرەکانی شامی کرماشانی (دسته گل: اشعار شامی کرمانشاهی)، ئامادە کردنی ماجد مەردوخروحانی، تهران: آنا، مهاباد: موساسیر، ۱۳۹۰
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چنانی: دیوان شامی کرماشانی، با مقدمه و شرح احوال شاعر، حواشی و تعلیقات، بهاهتمام محمدعلی سلطانی، تهران: سها، ۱۳۷۴
همچنین بخشی از اشعار وی به زبان فارسی ترجمه شده اند:
- شامی کرماشانی، شاهمراد، کرانشینی، برگردان به فارسی به کوشش م. رنجبر، سنندج: پرتو بیان، ۱۳۸۷
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
نام مادرش "فانوس" و پدرش "خدامراد" بود. شامی در ۴ سالگی به علت بیماری آبله نابینا شد و مادرش نیز درگذشت و در سن ۱۴ سالگی پدرش را از دست داد و در منزل "حاج اماناله معتضدی" مشغول به کار شد.
او در سن ۲۰ سالگی نام فامیلی خود را به "غبان" و در سال ۱۳۵۷ آن را به "مشتاق" تبدیل کرد.
شامی بعد از مدتی توانست منزل دیوار به دیوار خانهی معتضدی را خریداری کند و موفق شد ۴ اتاق در آن بسازد، یکی برای خودش و ۳ اتاق دیگر را به کرایه داد و بر عکس آنچه که ذکر شده، شامی در عمرش حتی یک ساعت مستاجر نبوده و شعر کرانشینی نشان از بینش اجتماعی بالای او دارد.
شامی بعد از آن شروع به کار برنجکوبی شد و با خانمی به نام فاطمه ازدواج کرد و شروع به وارد کردن کالا از قصرشیرین به کرمانشاه نمود. با این که کور بود، نه تنها کار میکرد، حتی دستگیر برخی از فقرا در حد توان نیز بوده چون حاصل ازدواج اولش فرزندی نشد، به پیشنهاد فاطمه خانم، شامی با خانمی دیگر در سال ۱۳۴۴ به نام "سنگین طلا" ازدواج کرد و حاصل آن یک دختر به نام "نسرین" که در سن ۲۱ سالگی از دنیا رفت و ۲ پسر به نامهای "علی اکبر" و "مظفر" شد.
او تخلص شامی کنایه از شب و تاریکی را برای خود انتخاب کرد. اشعارش بیشتر محتوای اجتماعی تا حدودی طنز دارد و بسیار آگاه به مسائل سیاسی و از مریدان دکتر مصدق و جبههی ملی بود، که به او لقب "وطنپرست" نیز دادهاند.
اشعار شامی به کوردی کرمانشاهی سروده شده و از برخی واژههای هورامی و لکی نیز استفاده نموده است.
مجموع اشعارش توسط "ماموستا ماجد مردوخ" یک سال بعد از مرگش به چاپ رسید و پر فروشترین کتاب کوردی لقب گرفت. شامی به مردوخ سفارش کرده که تا زنده است، اشعار فارسی و سیاسی او چاپ نشود چرا که تمام این اشعار را برای دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی سروده است که بعد از ۴۰ سال به چاپ رسیده است.
او سرانجام در دوم آذر سال ۱۳۶۲ بدرود حیات گفت و در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد. بازماندگان شامی در شهر کرمانشاه با نامهای فامیلی مشتاق، عبدالهینسب، خاتون خم، روشن قلب، سوزن یار و آرمانده زندگی میکنند.
▪کتابشناسی:
تاکنون چند تصحیح از اشعار شامی کرمانشاهی انجام شده و با مشخصات زیر به چاپ رسیده است:
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چەپکەگوڵ: چەند پارچەیەک له شێعرەکانی شامی کرماشانی (دسته گل: اشعار شامی کرمانشاهی)، تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ا ایران، انتشارات سروش، ۱۳۶۴
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چەپکەگوڵ: چەند پارچەیەک له شێعرەکانی شامی کرماشانی (دسته گل: اشعار شامی کرمانشاهی)، ئامادە کردنی ماجد مەردوخروحانی، تهران: آنا، مهاباد: موساسیر، ۱۳۹۰
- شامی کرماشانی، شاهمراد، چنانی: دیوان شامی کرماشانی، با مقدمه و شرح احوال شاعر، حواشی و تعلیقات، بهاهتمام محمدعلی سلطانی، تهران: سها، ۱۳۷۴
همچنین بخشی از اشعار وی به زبان فارسی ترجمه شده اند:
- شامی کرماشانی، شاهمراد، کرانشینی، برگردان به فارسی به کوشش م. رنجبر، سنندج: پرتو بیان، ۱۳۸۷
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
۳.۳k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.