خورشید خانم و گل میخ ها در گلستان
#خورشید_خانم و #گل_میخ ها در #گلستان
بعضی وقتها در پیادهروی هایم شاهد صحنههایی هستم که دلم نمیآید شرحی بر آنها ننویسم. مانند این تجسم نشانگان #هنر_ایرانی در دیوار #آپارتمان #آجرنما یی که به جبر تاریخی ضرورت ساخت مساکن مطبّق (چندطبقه[!!]) خودش قاعده چهارگوش و کلیشهای دارد؛ مانند هزاران واحد مسکونی این شهر و شهرهای دیگر که همین ترکیب یکسان آنها در چشم رهگذران، معمولی و یکنواخت میسازد. گیرم تراسها و پنجرههای سمت تراس را مدور و منحنی و نردههای فرفورژه را طرح پیچک زده باشد و روی درهای ورودی ساختمان، موانع ضدسرقت #شاخ_گوزنی کار کرده باشد. اینها را بسیاری از معماران کار میکنند. آنچه این نما را برایم جذاب کرده است همان مستطیل پرنقش و نگار وسط نما است؛ چهارضلعی قهوهای رنگ که مملو از #نقوش_برجسته تکرار شونده است. ساختاری که شخصا تابحال در هیچ ساختمانی در هیچکجا ندیدهام. عناصر این قاب برایم جالب است. ترکیبی از #میترا یا همان #خورشید_خانم در میان انبوهی #گل_میخ که بصورت منظم و متناوب کنار هم چیده شدهاند. ترکیبی که از دور حالتی از دو #موج پیشرونده را در ذهن تداعی میکند و شاید رقص زندگی! فلسفه همجواری گلمیخ و خورشیدخانم را نمیدانم. یکی نماد آسمان و زندگی است و دیگری ابزار استواری دربهای سنگین چوبی باستانی. جالب اینجاست که در خشتهایی که خورشید خانم حضور دارد، تمثالش از چهارگوشه به چهار گلمیخ محدود شده است. برخی از خشتهای این چارچوب نمادهای دیگری هم دارند که چهارتایی بودنشان مرا به یاد عناصر چهارگانه میاندازد: آب، خاک، باد و آتش، طرحهایی همچون مثلث، مربع، ضربدر و حفره. راستش بین انبوه سازههایی که میکوشند در شهر خودنمایی کنند، به نظر من همین ساختار کتیبهگون است که ساختمان گلستان را ویژه کردهاست.
پینوشت: ذوق معمار در اجرای این کتیبه ستودنی است؛ اما کاش همانطور که تقارن افقی را رعایت کرده بود، تقارن عمودی را هم پاس میداشت. (میدانم، زیادی ادبی شد؛ با احترام به استاد کزازی 😉)
بعضی وقتها در پیادهروی هایم شاهد صحنههایی هستم که دلم نمیآید شرحی بر آنها ننویسم. مانند این تجسم نشانگان #هنر_ایرانی در دیوار #آپارتمان #آجرنما یی که به جبر تاریخی ضرورت ساخت مساکن مطبّق (چندطبقه[!!]) خودش قاعده چهارگوش و کلیشهای دارد؛ مانند هزاران واحد مسکونی این شهر و شهرهای دیگر که همین ترکیب یکسان آنها در چشم رهگذران، معمولی و یکنواخت میسازد. گیرم تراسها و پنجرههای سمت تراس را مدور و منحنی و نردههای فرفورژه را طرح پیچک زده باشد و روی درهای ورودی ساختمان، موانع ضدسرقت #شاخ_گوزنی کار کرده باشد. اینها را بسیاری از معماران کار میکنند. آنچه این نما را برایم جذاب کرده است همان مستطیل پرنقش و نگار وسط نما است؛ چهارضلعی قهوهای رنگ که مملو از #نقوش_برجسته تکرار شونده است. ساختاری که شخصا تابحال در هیچ ساختمانی در هیچکجا ندیدهام. عناصر این قاب برایم جالب است. ترکیبی از #میترا یا همان #خورشید_خانم در میان انبوهی #گل_میخ که بصورت منظم و متناوب کنار هم چیده شدهاند. ترکیبی که از دور حالتی از دو #موج پیشرونده را در ذهن تداعی میکند و شاید رقص زندگی! فلسفه همجواری گلمیخ و خورشیدخانم را نمیدانم. یکی نماد آسمان و زندگی است و دیگری ابزار استواری دربهای سنگین چوبی باستانی. جالب اینجاست که در خشتهایی که خورشید خانم حضور دارد، تمثالش از چهارگوشه به چهار گلمیخ محدود شده است. برخی از خشتهای این چارچوب نمادهای دیگری هم دارند که چهارتایی بودنشان مرا به یاد عناصر چهارگانه میاندازد: آب، خاک، باد و آتش، طرحهایی همچون مثلث، مربع، ضربدر و حفره. راستش بین انبوه سازههایی که میکوشند در شهر خودنمایی کنند، به نظر من همین ساختار کتیبهگون است که ساختمان گلستان را ویژه کردهاست.
پینوشت: ذوق معمار در اجرای این کتیبه ستودنی است؛ اما کاش همانطور که تقارن افقی را رعایت کرده بود، تقارن عمودی را هم پاس میداشت. (میدانم، زیادی ادبی شد؛ با احترام به استاد کزازی 😉)
۶۰۴
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.