پارت چهارم رمان ماه عسل 🌙
پارت چهارم رمان ماه عسل 🌙
توش هست؛ یه اتاق اماده برای
مهمان ٠
من: مرسی عزیزم؛ کدوم سمتی؟
وسوزان من و بامهربونی به سمت
اتاق راهنمایی می کنه٠
وداخل اتاق می شم؛ همه جای اتاق
و نگاه می کنم و باکلی خوش حالی
دوباره به سوزان نگاه می کنم و
می گم: اینجا دوباره به سوزان نگاه
می کنم و می گم: اینجا اتاق قشنگی
؛ ممنون؛ وسوزان: بسیار خوب؛
شب بخیر و سوزان از اتاق بیرون
می ره ودرو می بنده؛ یه کتاب
خونه بزرگ داره باکلی کتاب؛ یه
تخت خواب بزرگ دونفره؛ میزو
آینه؛ یه اتاق همه چی تموم٠
ومن باخوشحالی روی تخت می
پرم و عین
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات می نویسم#تالش#خدایا#همه مریض هارو#شفابده#عزت بده#رمان ماه عسل#
توش هست؛ یه اتاق اماده برای
مهمان ٠
من: مرسی عزیزم؛ کدوم سمتی؟
وسوزان من و بامهربونی به سمت
اتاق راهنمایی می کنه٠
وداخل اتاق می شم؛ همه جای اتاق
و نگاه می کنم و باکلی خوش حالی
دوباره به سوزان نگاه می کنم و
می گم: اینجا دوباره به سوزان نگاه
می کنم و می گم: اینجا اتاق قشنگی
؛ ممنون؛ وسوزان: بسیار خوب؛
شب بخیر و سوزان از اتاق بیرون
می ره ودرو می بنده؛ یه کتاب
خونه بزرگ داره باکلی کتاب؛ یه
تخت خواب بزرگ دونفره؛ میزو
آینه؛ یه اتاق همه چی تموم٠
ومن باخوشحالی روی تخت می
پرم و عین
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات می نویسم#تالش#خدایا#همه مریض هارو#شفابده#عزت بده#رمان ماه عسل#
۴.۱k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.