وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی

وقتی پشت سر پــدرت از پلـه ها میای پایین و میبینـی

چقــدر آهسته مــیره ، میفهمـی پــیر شده 

وقتی داره خـودش رو اصلاح میکنه و دستـش مـیلرزه میفهمـی پیر شده 

وقتی بعد غـذا یه مشت دارو میخـوره میفهمـی چقـدر درد داره

وقتـی یه گوشه ساکـت و تلـخ نشسته و غـرور مــردونه ش اجـازه نمـیده دم بـزنه

میفهمـی چقـدر غصـه داره امـا هیچـی نمـیگه 

وقتـی میفهمـی نصف موهـای سفـیدش و پینـه دسـتاش به خاطـر ایـنه که 

تـو به بـهار برسـی دلـت میخـواد جونت رو تقـدیم قـلب بزرگ و

عظـمت نـام پـــــدر کنـی

زندگـی بـار گرانـی سـت که پشـت پریشانـی تـوست پــدر 

کــار آسانـــی نیــست

نــــان در آوردن و

غــم خـــوردن و 

عاشــق بـــودن ...

*روحت شاد بابایی،دلتنگتم*
دیدگاه ها (۱۰)

ﺯﻧــﺎﻥ ، ﻣﻮﺟــﻮﺩﺍﺕ ﻋﺠﯿﺒــﯽ ﻫﺴﺘﻨــﺪ :- ﻣﻘــﺎﻭﻡ ﺟﻠــﻮﻩ ﻣﯿڪنند؛...

ایست!!!اندکی تامل ... لطفا!!

بوی خوش زندر خانه که باشدمرد ریشه می دهدتنومند می شودبار می ...

اگر خواندن بلد باشییک زن می تواندعاشقانه ترین رمانی باشد که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط