یکی همیشه سوار خیال من می شد
یکی همیشه سوار خیال من می شد
که بودنش سبب اعتدال من می شد
یکی که با همه ی این غرور قیمتی ام
دوباره صاحب جسم محال من می شد
چو موم می شدم و با تمام سختی خود
نگاه او سبب انحلال من می شد
همین که ترس می آمد ، عقب که می رفتم
عجیب شعله ی مهرش وبال من می شد
چه خنده ای! چه سکوتی! چقدر جاذبه داشت
و عشق، خاطره ی خوب سال من می شد...
کسی که سردی هر لحظه ی نبودن او
شکنجه بود و دلیل زوال من می شد
چه کم می آمد اگر او همیشه با من بود
چه می شد این همه مستی روال من می شد
چه می شد اینکه بماند شود خدای دلم
چقدر در دو جهان خوش به حال من می شد...
#مریم_صفری
که بودنش سبب اعتدال من می شد
یکی که با همه ی این غرور قیمتی ام
دوباره صاحب جسم محال من می شد
چو موم می شدم و با تمام سختی خود
نگاه او سبب انحلال من می شد
همین که ترس می آمد ، عقب که می رفتم
عجیب شعله ی مهرش وبال من می شد
چه خنده ای! چه سکوتی! چقدر جاذبه داشت
و عشق، خاطره ی خوب سال من می شد...
کسی که سردی هر لحظه ی نبودن او
شکنجه بود و دلیل زوال من می شد
چه کم می آمد اگر او همیشه با من بود
چه می شد این همه مستی روال من می شد
چه می شد اینکه بماند شود خدای دلم
چقدر در دو جهان خوش به حال من می شد...
#مریم_صفری
۸۳۱
۲۱ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.