-دیدار دوباره-

-دیدار دوباره-
-۱۳-سانزو:این حرف و نزن
لونا:نه سانزو تو نمیدونی من چیکار کردم
سانزو:خب بگو
لونا:برای شکنجه پوستشون و از تنشون جدا میکردم ناخوناشون و میکشیدم چشماشون و درمیوردمو به خوردشون میدادم
سانزو:(لرزید)
لونا:برای همینه که میگم، این حقمه که بمیرم
سانزو:ولی تو نمیخواستی این کاری کنی مگه نه؟
لونا:ااممم..آره
چند روز گذشت و به سانزو توی قدرت بدنیش کمک میکردم
دیگه حسابی قوی شده بود
لونا:خب سانزو این آخرین تمرینته اگه بتونی منو شکست بدی میزارم که باهام بیای
سانزو:آماده ی شکست باش
لونا:ببینیم
بعد ی لباس مخصوص(با جادو)تنش کردم و توضیحات و براش گفتم...
لونا:خب سانزو این لباس ی محافظ داره وقتی که کسی توی یک کیلومتری باشه آلارم میده توی جیباش دو تا چاقوی کوچولو هست ولی جادویی
سانزو:چرا جادویی؟
لونا:ببخشیدا ولیداریم میریم تو دنیای خدایان اونجا قدرت بدنی خالی به درد لای جرز هم نمیخوره
لونا:داشتم میگفتم...
لونا:وقتی اونا رو بگیری دستت قدرتش فعال میشه و آتیش میکیرن
لونا:(دستش و گذاشت روی دکمه لباس سانزو)این ی دوربینه من هر وقت که بخوام میتونم با این تورو ببینم
لونا:(دست زد به شکم سانزو از روی لباس)اینجا رو که فشار بدی ی محافظ دورت ایجاد میکنه ولی این محافظ بعد یک مین(دقیقه)از بین میره و برای فعال سازی دوباره نیم ساعت زمان لازم داره
سانزو:فهمیدم
لونا:خب ای توضیحات لباسی که برای مأموریت میدوشی بود ولی الان فقط با قدرت بدنی خودمون مبارزه میکنیم
سانزو:باشه
و بعد چند مین شروع کردیم