قسمت یازدهم
قسمت یازدهم
دستور قتل مخالفین در شورای عمر، مظهر دموکراسی یا دیکتاتوری !
تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که این شش نفر با همدیگر مشورت کنند و اگر کسی از آنها بر خلاف دیگران نظر داد، گردن او را بزنید:
وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتمونی فی حفرتی فاجمع هؤلاء الرهط فی بیت حتی یختاروا رجلا منهم وقال لصهیب صل بالناس ثلاثة أیام وأدخل علیا وعثمان والزبیر وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شیء له من الأمر وقم علی رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبی واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسیف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبی اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضی ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحکموا عبد الله بن عمر فأی الفریقین حکم له فلیختاروا رجلا منهم فإن لم یرضوا بحکم عبد الله بن عمر فکونوا مع الذین فیهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقین إن رغبوا عما اجتمع علیه الناس
تاریخ المدینة، ج 2 ص 82، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
تاریخ الطبری ج 2 ص 581، نشر: دار الکتب العلمیة – بیروت
الکامل فی التاریخ ج 2 ص 461، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتی مرا داخل قبر گذاشتید، این 6 نفر را در یک خانهای جمع کنید تا اینها یک نفر را از میان خودشان برای خلافت انتخاب کنند. به صُهیب هم گفت: تو 3 روز برای مردم نماز بخوان و علی و عثمان و زبیر و سعد بن أبی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع کنید و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأی ندارد) و با شمشیر، بالای سر این 6 نفر بایست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و یک نفر را برای خلافت انتخاب کردند و نفر ششم با آنان مخالفت کرد، سر او را با شمشیر بشکافت (یا سرش را با شمشیر بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت کردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روی یک نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر دیگر روی یک نفر دیگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَکَم است و نظر هر کدام را قبول داشت، حُکْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نکردند، نظر آن گروهی مورد قبول است که عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقیه مخالفت کردند، آنها را بکشید.
طبق این روایت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهایی است و اگر افراد شورا به نتیجه نرسیدند، او داوری خواهد کرد. حال سؤال این است که عبد الله عمر که صلاحیت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوری اساسی ترین مسائل جامعه اسلامی را عهده دار می شود؟!
ابن سعد متوفای 230هـ در کتاب الطبقات مینویسد:
عن إبراهیم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ کَانَ أَبُو عُبَیْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ فَأَیْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَکَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَیْسَ یُحْسِنُ یُطَلقُ امْرَأَتَهُ.
الطبقات الکبری، ج3، ص343، نشر: دار صادر بیروت
جامع الأحادیث للسیوطی ج 13 ص 382،
تاریخ الخلفاء للسیوطی ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر
از ابراهیم نقل شده است که عمر گفت: من چه کسی را خلیفه کنم؟ اگر أبو عبیدة بن جراح بود، او را خلیفه میکردم. مردی به او گفت: ای امیر المومنین! چرا پسرت عبد الله را خلیفه نمیکنی؟ عمر گفت: خداوند تو را بکشد! (این چه حرفی است که میزنی؟!) به خدا قسم! خداوند را با این سخنت در نظر نگرفتهای. آیا مردی را خلیفه کنم که نمیتواند همسرش را طلاق بدهد؟!
نتیجه آن که:
امیرمؤمنان علیه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی شده است ؛ اما از آن طرف هیچ دلیلی برای اثبات مشروعیت خلافت خلفای سه گانه حتی در کتابهای اهل سنت وجود ندارد.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایۀ علی بن أبی طالب علیه السلام.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
توهین به اهل سنت ممنوع
#یا_مهدی_ادرکنی
دستور قتل مخالفین در شورای عمر، مظهر دموکراسی یا دیکتاتوری !
تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که این شش نفر با همدیگر مشورت کنند و اگر کسی از آنها بر خلاف دیگران نظر داد، گردن او را بزنید:
وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتمونی فی حفرتی فاجمع هؤلاء الرهط فی بیت حتی یختاروا رجلا منهم وقال لصهیب صل بالناس ثلاثة أیام وأدخل علیا وعثمان والزبیر وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شیء له من الأمر وقم علی رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبی واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسیف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبی اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضی ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحکموا عبد الله بن عمر فأی الفریقین حکم له فلیختاروا رجلا منهم فإن لم یرضوا بحکم عبد الله بن عمر فکونوا مع الذین فیهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقین إن رغبوا عما اجتمع علیه الناس
تاریخ المدینة، ج 2 ص 82، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
تاریخ الطبری ج 2 ص 581، نشر: دار الکتب العلمیة – بیروت
الکامل فی التاریخ ج 2 ص 461، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتی مرا داخل قبر گذاشتید، این 6 نفر را در یک خانهای جمع کنید تا اینها یک نفر را از میان خودشان برای خلافت انتخاب کنند. به صُهیب هم گفت: تو 3 روز برای مردم نماز بخوان و علی و عثمان و زبیر و سعد بن أبی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع کنید و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأی ندارد) و با شمشیر، بالای سر این 6 نفر بایست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و یک نفر را برای خلافت انتخاب کردند و نفر ششم با آنان مخالفت کرد، سر او را با شمشیر بشکافت (یا سرش را با شمشیر بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت کردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روی یک نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر دیگر روی یک نفر دیگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَکَم است و نظر هر کدام را قبول داشت، حُکْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نکردند، نظر آن گروهی مورد قبول است که عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقیه مخالفت کردند، آنها را بکشید.
طبق این روایت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهایی است و اگر افراد شورا به نتیجه نرسیدند، او داوری خواهد کرد. حال سؤال این است که عبد الله عمر که صلاحیت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوری اساسی ترین مسائل جامعه اسلامی را عهده دار می شود؟!
ابن سعد متوفای 230هـ در کتاب الطبقات مینویسد:
عن إبراهیم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ کَانَ أَبُو عُبَیْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ فَأَیْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَکَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَیْسَ یُحْسِنُ یُطَلقُ امْرَأَتَهُ.
الطبقات الکبری، ج3، ص343، نشر: دار صادر بیروت
جامع الأحادیث للسیوطی ج 13 ص 382،
تاریخ الخلفاء للسیوطی ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر
از ابراهیم نقل شده است که عمر گفت: من چه کسی را خلیفه کنم؟ اگر أبو عبیدة بن جراح بود، او را خلیفه میکردم. مردی به او گفت: ای امیر المومنین! چرا پسرت عبد الله را خلیفه نمیکنی؟ عمر گفت: خداوند تو را بکشد! (این چه حرفی است که میزنی؟!) به خدا قسم! خداوند را با این سخنت در نظر نگرفتهای. آیا مردی را خلیفه کنم که نمیتواند همسرش را طلاق بدهد؟!
نتیجه آن که:
امیرمؤمنان علیه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی شده است ؛ اما از آن طرف هیچ دلیلی برای اثبات مشروعیت خلافت خلفای سه گانه حتی در کتابهای اهل سنت وجود ندارد.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایۀ علی بن أبی طالب علیه السلام.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
توهین به اهل سنت ممنوع
#یا_مهدی_ادرکنی
۱.۲k
۲۸ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.