آنچه که بشر با اسطوره ها در پی شناختش بود با عبور از گذرگ
آنچه که بشر با اسطوره ها در پی شناختش بود با عبور از گذرگاه فلسفه به دانش امروز رسیده؛ اما این تحولات در سطوحی متفاوت از آگاهی به وقوع پیوسته است.
میتوانیم اسطوره را خاستگاه اصلی فلسفه بدانیم. در واقع میتوان گفت سیر تحول اندیشه و معناجویی بشر، از آغاز تا کنون از اسطوره به فلسفه و سپس علم در حرکت بوده که همه و همه تلاشی برای شناخت جهان هستند ؛ که اسطوره در این میان بنیادی ترین قلمرو آگاهی بشری ست .
نگاه انسان اساطیری به پدیده ها، نگاهی درونی ست و آنها را به عنوان موضوعی ناشناس نمی نگرد.هر پدیدهای در بیرون را در پیوندی با درون خود میدید .
از آتش گرفته تا رعد، خدا، عشق و...
انسان اسطوره ای خود طبیعت بود.
بخصوص که اینها مصادف بود با زماني که بشر نگاه کردن به پدیده ها و فکر کردن درباره آنها را آغاز کرده بود. تفکر و غور در پدیده ها آگاهانه( با خودآگاهی) نبود ؛ مرزی بین او و پدیده های مورد شناخت نبوده .بلکه نوعی دریافت وشهود بوده و به گمان من اهميت شناخت اسطوره ها در همین نکته نهفته ست. هر آنچه آنها دریافت میکردند پاسخی خردمندانه از سوی طبیعت به عمیقترین و اساسی ترین نیازهای درونی شان بوده ونه حاصل خود آگاهی واز نظر من اصالت این پاسخ ها،از همين ناشی میشود.
زمانیکه بشر فلسفیدن آغاز کردو تعقل،ابزار معرفت شد، کم کم بین او و پدیده ها فاصله ای ایجاد شد و در واقع جدایی انسان از طبیعت و گسست پیوند هایشان هم از همین نقطه آغاز گردید. و خودآگاهی از ناخودآگاهی دور و دورتر شد.
طبیعت در ذهن بشر تنها به موضوعی برای شناخت بدل شد و ابزاری برای رفع نیازهایش.
البته قطعا این تحول، اقتضای رشد بشر بوده اما این گسست و جدایی چندان نمیتوانست پایدار و بی نقص باشد و بعد از سده ها سیر و سیاحت در وادی عقل، باز هم نیاز پیدا کرده که به خاستگاه های پیشین اندیشه اش بازگردد و البته تغییر زاویه ی دید انسان برای شناخت جهان، از بیرون به درون، در فلسفه نمود این تحولات است و چنانکه میبینیم از قرن هجدهم و نوزدهم جایگاه اسطوره در اندیشه بشر دستخوش تحولي عظیم شد .
برای درک چیستی و جایگاه اسطوره در سیر تحول بشر،به خوانشی عمیق و قابل درک برای بشر امروز نیاز است .
البته هنر پیوند عمیق خودرا بااین خاستگاه اندیشه و احساس بشری همچنان حفظ کرده است چنانکه میبینیم بزرگترین آثار هنری همواره آنهایی هستند که نشانی از اسطوره درخود دارند و از نمادها بهره بسیار میبرند.نمادها ظرفیتی هستند که میتوانند درشکل دادن این پیوند نقش مهمی ایفا کنند.
#بشر #اسطوره #داستان #خانیسمی #فلسفه
#کوپیولیسم #ظلم_ظالم
میتوانیم اسطوره را خاستگاه اصلی فلسفه بدانیم. در واقع میتوان گفت سیر تحول اندیشه و معناجویی بشر، از آغاز تا کنون از اسطوره به فلسفه و سپس علم در حرکت بوده که همه و همه تلاشی برای شناخت جهان هستند ؛ که اسطوره در این میان بنیادی ترین قلمرو آگاهی بشری ست .
نگاه انسان اساطیری به پدیده ها، نگاهی درونی ست و آنها را به عنوان موضوعی ناشناس نمی نگرد.هر پدیدهای در بیرون را در پیوندی با درون خود میدید .
از آتش گرفته تا رعد، خدا، عشق و...
انسان اسطوره ای خود طبیعت بود.
بخصوص که اینها مصادف بود با زماني که بشر نگاه کردن به پدیده ها و فکر کردن درباره آنها را آغاز کرده بود. تفکر و غور در پدیده ها آگاهانه( با خودآگاهی) نبود ؛ مرزی بین او و پدیده های مورد شناخت نبوده .بلکه نوعی دریافت وشهود بوده و به گمان من اهميت شناخت اسطوره ها در همین نکته نهفته ست. هر آنچه آنها دریافت میکردند پاسخی خردمندانه از سوی طبیعت به عمیقترین و اساسی ترین نیازهای درونی شان بوده ونه حاصل خود آگاهی واز نظر من اصالت این پاسخ ها،از همين ناشی میشود.
زمانیکه بشر فلسفیدن آغاز کردو تعقل،ابزار معرفت شد، کم کم بین او و پدیده ها فاصله ای ایجاد شد و در واقع جدایی انسان از طبیعت و گسست پیوند هایشان هم از همین نقطه آغاز گردید. و خودآگاهی از ناخودآگاهی دور و دورتر شد.
طبیعت در ذهن بشر تنها به موضوعی برای شناخت بدل شد و ابزاری برای رفع نیازهایش.
البته قطعا این تحول، اقتضای رشد بشر بوده اما این گسست و جدایی چندان نمیتوانست پایدار و بی نقص باشد و بعد از سده ها سیر و سیاحت در وادی عقل، باز هم نیاز پیدا کرده که به خاستگاه های پیشین اندیشه اش بازگردد و البته تغییر زاویه ی دید انسان برای شناخت جهان، از بیرون به درون، در فلسفه نمود این تحولات است و چنانکه میبینیم از قرن هجدهم و نوزدهم جایگاه اسطوره در اندیشه بشر دستخوش تحولي عظیم شد .
برای درک چیستی و جایگاه اسطوره در سیر تحول بشر،به خوانشی عمیق و قابل درک برای بشر امروز نیاز است .
البته هنر پیوند عمیق خودرا بااین خاستگاه اندیشه و احساس بشری همچنان حفظ کرده است چنانکه میبینیم بزرگترین آثار هنری همواره آنهایی هستند که نشانی از اسطوره درخود دارند و از نمادها بهره بسیار میبرند.نمادها ظرفیتی هستند که میتوانند درشکل دادن این پیوند نقش مهمی ایفا کنند.
#بشر #اسطوره #داستان #خانیسمی #فلسفه
#کوپیولیسم #ظلم_ظالم
۵.۱k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.