همراه با اسیران تا اربعین وقایع پس از عاشورا – سال 61 هجر
همراه با اسیران تا اربعین وقایع پس از عاشورا – سال 61 هجری ( تا اربعین شهیدان کربلا )
در مسیر شام
لشكر يزيد كه چنين دانستند داخل موصل نشدند و از تل اعفر عبور كردند پس به جبل سنجار رفتند و از آنجا به نصيبين وارد شدند و از آنجا به عين الورده و از آنجا به دعوات رفتند و پيش از ورود كاغذي به عامل دعوات نوشتند كه ايشان را استقبال كند، عامل آنجا ايشان را استقبال كرد و به عزت تمام داخل شهر شدند و سر مبارك را از ظهر تا به عصر در رجبه نصب كرده بودند، و اهل آنجا دو طايفه شدند يكي طايفه خوشحالي ميكردند و طايفه ديگر گريه ميكردند و زاري مينمودند.
پس آن شب را لشكر يزيد (عليهم اللعنه) به شرب خمر پرداختند روز ديگر حركت كردند و به جانب قنسرين رفتند،اهل آنجا به ايشان راه ندادند و از ايشان تبري جستند و آنها را هدف لعن و سنگ ساختند.
لاجرم از آنجا حركت كردند و به مَعره النعمانرفتند و اهل آنجا ايشان را راه دادند و طعام و شراب براي ايشان حاضر كردند، يك روز در آنجا بماندند و به شيزر رفتند و اهل آنجا ايشان را راه ندادند.
پس از آنجا به كفر طاب رفتند واهل آنجا نيز به ايشان راه نداد و عطش بر لشكر يزيد غلبه كرده بود و هر چه خولي (لعين) التماس كرد كه ما را آب دهيد گفتند يك قطره آب به شما نميچشانيم هم چنانكه حسين و اصحابش را (عليهم السلام) لب تشنه شهيد كردند.
پس از آنجا رفتند به سيبور جمعي از اهل آنجا به حمايت اهل بيت عليهم السلام با آن كافران مقاتله كردند جناب ام كلثوم در حق آن بلده دعا فرمود كه آب ايشان گوارا و نرخ اجناسشان ارزان باشد و دست ظالمين از ايشان كوتاه باشد.
پس از آنجا به حماه رفتند اهل آنجا دروازهها را ببستند و ايشان را راه ندادند. پس از آنجا به حمص رفتند و از آنجا به بعلبك اهل بعلبك خوشحالي كردند و دف و ساز زدند جناب ام كلثوم بر ايشان نفرين نمود به عكس سبور، پس از آنجا به صومعه عبور كردند و از آنجا به شام رفتند.
در مسیر شام
لشكر يزيد كه چنين دانستند داخل موصل نشدند و از تل اعفر عبور كردند پس به جبل سنجار رفتند و از آنجا به نصيبين وارد شدند و از آنجا به عين الورده و از آنجا به دعوات رفتند و پيش از ورود كاغذي به عامل دعوات نوشتند كه ايشان را استقبال كند، عامل آنجا ايشان را استقبال كرد و به عزت تمام داخل شهر شدند و سر مبارك را از ظهر تا به عصر در رجبه نصب كرده بودند، و اهل آنجا دو طايفه شدند يكي طايفه خوشحالي ميكردند و طايفه ديگر گريه ميكردند و زاري مينمودند.
پس آن شب را لشكر يزيد (عليهم اللعنه) به شرب خمر پرداختند روز ديگر حركت كردند و به جانب قنسرين رفتند،اهل آنجا به ايشان راه ندادند و از ايشان تبري جستند و آنها را هدف لعن و سنگ ساختند.
لاجرم از آنجا حركت كردند و به مَعره النعمانرفتند و اهل آنجا ايشان را راه دادند و طعام و شراب براي ايشان حاضر كردند، يك روز در آنجا بماندند و به شيزر رفتند و اهل آنجا ايشان را راه ندادند.
پس از آنجا به كفر طاب رفتند واهل آنجا نيز به ايشان راه نداد و عطش بر لشكر يزيد غلبه كرده بود و هر چه خولي (لعين) التماس كرد كه ما را آب دهيد گفتند يك قطره آب به شما نميچشانيم هم چنانكه حسين و اصحابش را (عليهم السلام) لب تشنه شهيد كردند.
پس از آنجا رفتند به سيبور جمعي از اهل آنجا به حمايت اهل بيت عليهم السلام با آن كافران مقاتله كردند جناب ام كلثوم در حق آن بلده دعا فرمود كه آب ايشان گوارا و نرخ اجناسشان ارزان باشد و دست ظالمين از ايشان كوتاه باشد.
پس از آنجا به حماه رفتند اهل آنجا دروازهها را ببستند و ايشان را راه ندادند. پس از آنجا به حمص رفتند و از آنجا به بعلبك اهل بعلبك خوشحالي كردند و دف و ساز زدند جناب ام كلثوم بر ايشان نفرين نمود به عكس سبور، پس از آنجا به صومعه عبور كردند و از آنجا به شام رفتند.
۴۱۵
۲۶ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.