بعد رفتنترودخانه ای از این اتاق گذشتو مننه سیبی سرخ بودمکه به دست های کسی برسمنه برگی خشککه جایی گیر کنمقایقی کاغذی بودمپر از کلماتی از تو.حالا سال هاستماهیانی با حافظه طولانیداستان غرق شدنم رادور پاهایتتعریف می کنند