بهترینشعریکهخوندم

#بهترین_شعری_که_خوندم

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

‌ تو آبی وبه آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت ‌

کوچک نشد مقام تو ،نه!
تازه کربلا با آبروی ریخته ات آبرو گرفت ‌

شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت ‌

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی و
قتی عمود ازسر تو آرزو گرفت ‌

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت ‌

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت ....

زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت ‌

در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت ‌

# علی اکبر لطیفیان
#خاص
#عمو
#آه..
دیدگاه ها (۱)

حسرت یعنی... عباس باشی ... اما بی‌دست... #خاص #عمو #دس...

هر کدام از اصحاب که می رفتند ... امام حسین علیه‌السلام حرفی...

به کوری چشمان دشمنانت سینه‌مان را سپر می‌کنیم و ولایتت را ...

تو را به دستان بر اوج علی-ع- در غدیر تو را به لبخند لبان زه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط