پارت هفتم رمان ماه عسل 🏡🎤
پارت هفتم رمان ماه عسل 🏡🎤
می شیم وداخل فروشگاه می شیم؛
به همه جای فروشگاه نگاه می کنم؛
لباس های رنگارنگ از همه رنگ
واز همه مدل؛ انقد زیبا هستن
که نمی دونم کدومو خریداری
بکنم٠
بادوست مادر سوزان دست می
دم وسلام و احوال پرسی می
کنم ودوست مادر سوزان می گه:
به به؛ ترانه همین که دخترتوشده؛
چقد چشمهاتون قشنگه ترانه جان٠
ومن هم لبخندی به روی لبم نقش
می بنده و می گم: ممنون؛ اسم
شما چی؟ دوست: اسم من عاطفه
هاشمی هست٠
من: خوشبختم؛ عاطفه: من هم
خوش بختم٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#تهران #-#شعر#ادبیات#بلاگر#عشقم گروه ایوان#
می شیم وداخل فروشگاه می شیم؛
به همه جای فروشگاه نگاه می کنم؛
لباس های رنگارنگ از همه رنگ
واز همه مدل؛ انقد زیبا هستن
که نمی دونم کدومو خریداری
بکنم٠
بادوست مادر سوزان دست می
دم وسلام و احوال پرسی می
کنم ودوست مادر سوزان می گه:
به به؛ ترانه همین که دخترتوشده؛
چقد چشمهاتون قشنگه ترانه جان٠
ومن هم لبخندی به روی لبم نقش
می بنده و می گم: ممنون؛ اسم
شما چی؟ دوست: اسم من عاطفه
هاشمی هست٠
من: خوشبختم؛ عاطفه: من هم
خوش بختم٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#تهران #-#شعر#ادبیات#بلاگر#عشقم گروه ایوان#
۳.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.