پارت 69
پارت 69
(ترنم)
به هلیا زنگ زدم و گفتم بیاد دنبالم . آرشام هم داشت حاضر
میشد که بره شرکت . چون اون دیر تر میرفت تصمیم گرفتم
با هلی برم . رفتم در خونه رو باز کردم که دیدم با 206 اش
جلو دره . رفتم سوار شدم
من : سلام
هلیا : سلام . چطوری
من : خوبم . راستش خیلی ذوق دارم .
هلیا : منم دارم .
من : نفس چه جوری میاد ؟
هلیا : میریم دنبالش.
رسیدیم جلو خونه نفس اینا. هلی دو تا بوق زد که نفس اومد
بیرون و سوار شد
نفس : سلام
من : سلام مادر آینده
هلیا : سلام خوبی. فنچول خاله خوبه ؟
نفس : همه خوبیم
یکم به نفس نگاه کردم خیلی بی خیال نشسته بود رو صندلی
عقب و بیرون رو نگاه میکرد .
من : نفس چه بی خیالی . اصلا ذوق نداری
نفس : خب من که قرار نیست بفهمم بچه ام چیه . ولی خب
برام مهمه که فقط سالم باشه .
من : اون که آره . ایشالا سالمه.
هلیا : راستی به رادوین چی گفتی
نفس : گفتم دارم میرم پیش یه دوستام که دکتره . خب دروغ
هم نگفتم . با دکتره دوست شدم .
من : خوب کردی
رسیدیم به مطب دکتر . تقریبا دو سه نفر جلو مون بودن
(ترنم)
به هلیا زنگ زدم و گفتم بیاد دنبالم . آرشام هم داشت حاضر
میشد که بره شرکت . چون اون دیر تر میرفت تصمیم گرفتم
با هلی برم . رفتم در خونه رو باز کردم که دیدم با 206 اش
جلو دره . رفتم سوار شدم
من : سلام
هلیا : سلام . چطوری
من : خوبم . راستش خیلی ذوق دارم .
هلیا : منم دارم .
من : نفس چه جوری میاد ؟
هلیا : میریم دنبالش.
رسیدیم جلو خونه نفس اینا. هلی دو تا بوق زد که نفس اومد
بیرون و سوار شد
نفس : سلام
من : سلام مادر آینده
هلیا : سلام خوبی. فنچول خاله خوبه ؟
نفس : همه خوبیم
یکم به نفس نگاه کردم خیلی بی خیال نشسته بود رو صندلی
عقب و بیرون رو نگاه میکرد .
من : نفس چه بی خیالی . اصلا ذوق نداری
نفس : خب من که قرار نیست بفهمم بچه ام چیه . ولی خب
برام مهمه که فقط سالم باشه .
من : اون که آره . ایشالا سالمه.
هلیا : راستی به رادوین چی گفتی
نفس : گفتم دارم میرم پیش یه دوستام که دکتره . خب دروغ
هم نگفتم . با دکتره دوست شدم .
من : خوب کردی
رسیدیم به مطب دکتر . تقریبا دو سه نفر جلو مون بودن
۸.۱k
۲۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.