ماه روشن من
ماه روشن من
پارت 34
ویو هلیا
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز خوابه خیلی حوصلم سر رفته بود بخاطر همین رفتم یزره بیرون تو حیاط بیمارستان هوا خوردم
3 ماه بعد
هوم امروز روز مرخصیمه جیمین رفت برگه های مرخصیم رو امضا کرد منم لباس پوشیدم جیمین دستمو گرفت برد تو ماشین
-اخیش خیالم راحت شد بیبی دیگه میریم خونه خودمون بیبی
+اره ددی خیلی دلم واسه خونه تنگ شده
فلش بک به خونه
رسیدیم خونه مثل همیشه بود بوی غذای خوشمزه اجوما میومد
+اجوما شی جونم
٫وای دختر قشنگم خوبی؟
(همو بغل کردن)
+اره اجوما خوبم
-سلام اجوما
٫سلام پسر قشنگم خوبی؟
-مرسی اجوما
بیبی بریم لباسامون رو عوض کنیم بیایم پایین
+باش ددی
دیدم جیمین امد دستاشو دور کمرم حلقه کرد در گوشم گفت
-هوم بیبی ددی دلم واسه اون بدنت تنگ شده 😈
+باش ددی منم دلم واسه بدنت تنگ شده ولی شب
-واقعا عرررررر
+اره ( با خنده )
رفتیم شام خوردیم سه نفری رفتیم رو کاناپه من و جیمین اجوما رو مثل خدمتکار نمیدونستیم مثل مامان میدونستیم بخاطر همین مامان صداش میزدیم
+مامان
٫بله دخترم
+میشه فردا باهم بریم بیرون
٫معلومه که میشه
دیدم گوشی جیمین زنگ خورد رفت تو حیاط دیدم نشسته رو صندلی های وسط حیاط رفتم یه پتو گرم و روداشتم و دو تا قهوه تلخ واسه دوتامون درست کردم رفتم حیاط پتو رو انداختم رو شونه جیمین
-بیا قربونت برم رو پام بشین عشقم
+باش موچی کوچولو
همینطور که رو پای جیمین نشستم باهم قهوه خوردیم
+ددی
-جونم
+کی بود زنگ زد چی گفت
-کوک بود گفتش که باید فردا برم کمپانی و یک ساعت جلسه داریم بعد برمیگردم
+اوممم باش ددی
-قربونت برم
رفتیم رو تخت دیدم جیمین امد روم
+ددی خوابم میاد میشه امروز باهم سکس نکنیم هوم؟
-باش قربونت برم
جیمین منو کشید سمت خودم و منو تو بغلش فشورد منم لبشو بوسیدم
صب
ویو جیمین
بیدار شدم رفتم حموم بعد 20 مین امدم بیرون گوشیم رو نگاه کردم امروز تاریخ پریود شدن هلیاست دلم واسش سوخت ولی خب کاری نمیشه کرد رفتم موهامو خشک کردم و لباسمو پوشیدم هودی بود( عکسشو میزارم)
بعد حرکت کردم سمت کمپانی وقتی وارد اتاق جلسه شدم همه پسرا بودن ولی یه نفرو دیدم....................
خماری 😂
نگران نباشید امروز کلی فعالیت داریم 🪐✨
حمایت کنید ♥🪐
پارت 34
ویو هلیا
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز خوابه خیلی حوصلم سر رفته بود بخاطر همین رفتم یزره بیرون تو حیاط بیمارستان هوا خوردم
3 ماه بعد
هوم امروز روز مرخصیمه جیمین رفت برگه های مرخصیم رو امضا کرد منم لباس پوشیدم جیمین دستمو گرفت برد تو ماشین
-اخیش خیالم راحت شد بیبی دیگه میریم خونه خودمون بیبی
+اره ددی خیلی دلم واسه خونه تنگ شده
فلش بک به خونه
رسیدیم خونه مثل همیشه بود بوی غذای خوشمزه اجوما میومد
+اجوما شی جونم
٫وای دختر قشنگم خوبی؟
(همو بغل کردن)
+اره اجوما خوبم
-سلام اجوما
٫سلام پسر قشنگم خوبی؟
-مرسی اجوما
بیبی بریم لباسامون رو عوض کنیم بیایم پایین
+باش ددی
دیدم جیمین امد دستاشو دور کمرم حلقه کرد در گوشم گفت
-هوم بیبی ددی دلم واسه اون بدنت تنگ شده 😈
+باش ددی منم دلم واسه بدنت تنگ شده ولی شب
-واقعا عرررررر
+اره ( با خنده )
رفتیم شام خوردیم سه نفری رفتیم رو کاناپه من و جیمین اجوما رو مثل خدمتکار نمیدونستیم مثل مامان میدونستیم بخاطر همین مامان صداش میزدیم
+مامان
٫بله دخترم
+میشه فردا باهم بریم بیرون
٫معلومه که میشه
دیدم گوشی جیمین زنگ خورد رفت تو حیاط دیدم نشسته رو صندلی های وسط حیاط رفتم یه پتو گرم و روداشتم و دو تا قهوه تلخ واسه دوتامون درست کردم رفتم حیاط پتو رو انداختم رو شونه جیمین
-بیا قربونت برم رو پام بشین عشقم
+باش موچی کوچولو
همینطور که رو پای جیمین نشستم باهم قهوه خوردیم
+ددی
-جونم
+کی بود زنگ زد چی گفت
-کوک بود گفتش که باید فردا برم کمپانی و یک ساعت جلسه داریم بعد برمیگردم
+اوممم باش ددی
-قربونت برم
رفتیم رو تخت دیدم جیمین امد روم
+ددی خوابم میاد میشه امروز باهم سکس نکنیم هوم؟
-باش قربونت برم
جیمین منو کشید سمت خودم و منو تو بغلش فشورد منم لبشو بوسیدم
صب
ویو جیمین
بیدار شدم رفتم حموم بعد 20 مین امدم بیرون گوشیم رو نگاه کردم امروز تاریخ پریود شدن هلیاست دلم واسش سوخت ولی خب کاری نمیشه کرد رفتم موهامو خشک کردم و لباسمو پوشیدم هودی بود( عکسشو میزارم)
بعد حرکت کردم سمت کمپانی وقتی وارد اتاق جلسه شدم همه پسرا بودن ولی یه نفرو دیدم....................
خماری 😂
نگران نباشید امروز کلی فعالیت داریم 🪐✨
حمایت کنید ♥🪐
۲۲.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.