شخصی را گرگ فرزندش ربوده بود و در آن آشوب درویشی آمد نان

شخصی را گرگ فرزندش ربوده بود و در آن آشوب درویشی آمد، نان خواست.
نانِ گرم از تنور برآورد، در آن سالِ قحط به درویش داد و آنگه به سوی کوه روی نهاد که از فرزندش از خوردنِ گرگ استخوانی مانده باشد، آن را جایی دفن کند و گوری سازد و نوحه‌گاهی کند.
چون پیشتر آمد، دید فرزندِ خود را که از کوه فرود می‌آمد به سلامت، نعره‌ای زد و بیهوش شد.
فرزند پای پدر را مغمّزی۱ می‌کرد. چون به هوش آمد، احوال می‌پرسید. گفت:
گرگ مرا بر سر راه آورد و بنهاد به سلامت و گفت: لقمةٌ بلقمةٍ۲ و بازگشت.

و یقین است که هیچ ذرّه‌ای خیر در راهِ دین ضایع نیست. خنک آن کس که از این درگاه ناامید نشود.
۱- مشت و مال
۲- لقمه‌ای در مقابل آن لقمه #فیه_ما_فیه
دیدگاه ها (۱)

#بخون‍ عالم بر مثالِ کوه است.هر چه گویی از خیر و شر،از کوه ه...

"خانم جون همیشه می گفت: سهم هر کس از قبل مشخصه، براش کنار می...

تصویر فوق العاده از معماری چشم نواز بنای تاریخی کلیسای وانک ...

دره زیبای چله بوچیر در شهرستان پارسیان استان هرمزگان واقع شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط