بارالها

.
بارالها...
کاش به من می آموختی "عشق" چیست؟
مانند کودکی بازیگوش که دست مشتاقش به سمت درخت سیب "حوا"ی خود دراز است تمنای عشق داشتم، تا ذائقه ام از طعم شیرینش گوارا شود...
حال اما
طعم گس دهانم را نمی دانم چگونه به حلاوت عشق ازلی گذشته ام برگردانم...
ای دریغ
من عشق آدم را میخواهم، "قبل از آفرینش حوا"
دیدگاه ها (۲)

عاشقان روزی به جرم عشق رسوا میشوندماه رویان عاقبت از جمع منه...

نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ن...

انسان، هنوز در انتظار معجزه است؛ همیشه در انتظار معجزه است؛ ...

.شربتی تلختر از زهر فراقت بایدتا کند لذت وصل تو فراموش مراهر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط