مافیای جذاب من
#مافیای_جذاب_من
تو راه خونه بودیم که (صدای شلیک)
<ا... ی.. ن... ص.. صدای... چ.. ی.. بود؟
~فـ... کـ... رـ.. کـ.. نـ. مـ.. صـ د ا ی شلیکـ بود
+هیعععععع(وحشت و داد آروم) کثافت اونو کشت
~کی؟
+بیاین نگاه کنین
~جـــــیــــــــغ(آروم)
~من میترسم بیاین بریم
*جایی تشریف میبردین خوشگله
~من جوونم کلی آرزو دارم از همه بزرگ تر ما این
(اشاره به هایون)
<چی میگی بابا تو از همه ما بزرگ تری
*یاااا.. بسه... من چیکار دارم کی از کدومتون بزرگ تر... شما یه چیزی دیدین که نباید میدیدید
الانم من با شما ها کاری ندارم ریئس کار داره
~<+رئیس
+هی هی بچه ها ما سه نفریم اون یه نفر خودمون میتونیم دخلشو در بیاریم
*خیلی مطمین حرف میزنی... بیهوشش کنین
+با کی حرف....(بیهوش شد)
<~جــــــــیــــــــــغ(از ترس بیهوش شدن)
*هه از ترس غش کردن.... قربان دستورتون انجام شد
_هوم خوبه به چند نفر بسپر دخترا رو بیارن چند نفر دیگه هم با یه ون بفرستشون برن اینو دفن کنن یه جایی که عقل جن هم بهش نرسه
*چشم(میره بگه)
فلش بک قبل گرفتن دخترا
ویو جیمین
یه عوضی ای یه پولی ازم قرض گرفته بود با بچه ها قرار گزاشتیم گه امروز اینجا هم دیگه رو ببینیم
وقتی به من گفت که تمام پول و خونه و زندگیش و دخترشو تو قمار باخته اعصابم خورد شد و یه ویر حرومش کردم عوضی حتی به دخترشم رحم نکرد
وقتی کشتمش متوجه شدم یه دختر داره ما رو نگاه میکنه قبل از اینکه به بکهیون بگم فهمیدم یکی نیست چند نفرن پس سه نفر دیگه همراه بکهیون فرستادم
و بقیش رو خودتون میدونید
زمان حال
ویو هانا
چشمام رو باز کردم
اینجا کجاست
م.... مـ... ن اینجا پیکار میکنم آیی سرم به دور و ور نگاه کردم که متوجه لیا و هایون که بیهوش بودم شدم
+ لیا... هایون بیدار شین بچه هاا
که یهو در باز شد و همون پسری که اون یارو رو کشت وارد شد
_اول از همه بهوش اومدی... پس اولین نفری که تنبیه میشه تویی(سرد)
+چرا ما رو اوردی اینجا
_فکر میکردم بهت گفته باشه... تو یه پیزی رو دیدی که نباید میدیدی(اعصبانی)
از ترس داشتم میلرزیدم معلوم بود که اینجا کجاست اتاق شکنجه و ما....
+بچه هاااا بلند شین این یارو قرار ما رو شکنجه بده بلند شین(داد و گریه)
_خفه شوووووو(فرا تر از داد)
+ترسیده
~<چیشده ما کجاییم؟
_میبینم که با داد رفیقتون به هوش اومدین رفیقتون خیلی جرئت داره(دستش رو گیزاره رو فک هانا و صورتش رو اینطرف و اونطرف میکنه و هانا فکش رو از دست جیمین بیرون میاره)
باید از جریتش کم کنم... نه؟
+دست کثیفتو به من نزن
_هه(نگاه ترسناک)
+گوه خوردم
ویو جیمین
این دختر خیلی شجاع بود و این منو تحت تاثیز قرار داد به نظرم بدک نیست از این و رفیقاش یه مافیا بسازم هوم
_خودتونو واس یه شکنجه سخت آماده کنین
~چی نههه لطفاً.... هر کاری بخوای واسط میکنیم ولی شکنجه نکن
تو راه خونه بودیم که (صدای شلیک)
<ا... ی.. ن... ص.. صدای... چ.. ی.. بود؟
~فـ... کـ... رـ.. کـ.. نـ. مـ.. صـ د ا ی شلیکـ بود
+هیعععععع(وحشت و داد آروم) کثافت اونو کشت
~کی؟
+بیاین نگاه کنین
~جـــــیــــــــغ(آروم)
~من میترسم بیاین بریم
*جایی تشریف میبردین خوشگله
~من جوونم کلی آرزو دارم از همه بزرگ تر ما این
(اشاره به هایون)
<چی میگی بابا تو از همه ما بزرگ تری
*یاااا.. بسه... من چیکار دارم کی از کدومتون بزرگ تر... شما یه چیزی دیدین که نباید میدیدید
الانم من با شما ها کاری ندارم ریئس کار داره
~<+رئیس
+هی هی بچه ها ما سه نفریم اون یه نفر خودمون میتونیم دخلشو در بیاریم
*خیلی مطمین حرف میزنی... بیهوشش کنین
+با کی حرف....(بیهوش شد)
<~جــــــــیــــــــــغ(از ترس بیهوش شدن)
*هه از ترس غش کردن.... قربان دستورتون انجام شد
_هوم خوبه به چند نفر بسپر دخترا رو بیارن چند نفر دیگه هم با یه ون بفرستشون برن اینو دفن کنن یه جایی که عقل جن هم بهش نرسه
*چشم(میره بگه)
فلش بک قبل گرفتن دخترا
ویو جیمین
یه عوضی ای یه پولی ازم قرض گرفته بود با بچه ها قرار گزاشتیم گه امروز اینجا هم دیگه رو ببینیم
وقتی به من گفت که تمام پول و خونه و زندگیش و دخترشو تو قمار باخته اعصابم خورد شد و یه ویر حرومش کردم عوضی حتی به دخترشم رحم نکرد
وقتی کشتمش متوجه شدم یه دختر داره ما رو نگاه میکنه قبل از اینکه به بکهیون بگم فهمیدم یکی نیست چند نفرن پس سه نفر دیگه همراه بکهیون فرستادم
و بقیش رو خودتون میدونید
زمان حال
ویو هانا
چشمام رو باز کردم
اینجا کجاست
م.... مـ... ن اینجا پیکار میکنم آیی سرم به دور و ور نگاه کردم که متوجه لیا و هایون که بیهوش بودم شدم
+ لیا... هایون بیدار شین بچه هاا
که یهو در باز شد و همون پسری که اون یارو رو کشت وارد شد
_اول از همه بهوش اومدی... پس اولین نفری که تنبیه میشه تویی(سرد)
+چرا ما رو اوردی اینجا
_فکر میکردم بهت گفته باشه... تو یه پیزی رو دیدی که نباید میدیدی(اعصبانی)
از ترس داشتم میلرزیدم معلوم بود که اینجا کجاست اتاق شکنجه و ما....
+بچه هاااا بلند شین این یارو قرار ما رو شکنجه بده بلند شین(داد و گریه)
_خفه شوووووو(فرا تر از داد)
+ترسیده
~<چیشده ما کجاییم؟
_میبینم که با داد رفیقتون به هوش اومدین رفیقتون خیلی جرئت داره(دستش رو گیزاره رو فک هانا و صورتش رو اینطرف و اونطرف میکنه و هانا فکش رو از دست جیمین بیرون میاره)
باید از جریتش کم کنم... نه؟
+دست کثیفتو به من نزن
_هه(نگاه ترسناک)
+گوه خوردم
ویو جیمین
این دختر خیلی شجاع بود و این منو تحت تاثیز قرار داد به نظرم بدک نیست از این و رفیقاش یه مافیا بسازم هوم
_خودتونو واس یه شکنجه سخت آماده کنین
~چی نههه لطفاً.... هر کاری بخوای واسط میکنیم ولی شکنجه نکن
۲.۵k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.