پارت
پارت ۷
بعد ۵ ساعت
رسیدین خونه مامانبزرگت
وسایلتو برداشتی و اون رفت خونشون
ته ته هم اونجا بود
شیبال اینم اینجاس 😑
رفتی داخل
به همه سلام کردی و
وسایلارو تو اتاق گذاشتی و به مامانت گفتی همرو آوردی
رفتی تو گوشی که ته به مامانت گفت
خاله آیدی ات رو بده براش چند تا ویدیو بفرستم
قبل مامانت تو آیدی پیجی که مامانت روشه رو دادی و گفتی این آیدی منه
گفت باشه مرسی
(پسره ی دیوس من میدونم و تو حالا وایسا ببین )
یه ساعت بعد
کوک اومد
خاله میشه ات رو با خودم ببرم
تا ساعت ۹ برمیگردونم
ات: مگه من وسیله ام میگی ببرم میارم
کوک اره چی فک کردی
😑
مامانت: چرا
کوک: خاله نترس نمیکشمش
فقط یه کار تو شرکته
ات باید به عنوان یه خانم از طرف من شرکت کنه
مامانت: خودتم هستی دیگه؟ مراقبشی؟
اره خاله
ات: وایسا چرا کسی از من نظر نمیپرسه
کوک: چون خاله به حرف من گوش تو مهم نیستی/ با خنده
(عررررررررررررررر🤣🎀)
به کوک گفتی بیا ببین کدومو بپوشم؟
یه لباس که کوتاهه و آبیه
مشکیه و بلنده ولی بالاش بازه
یه لباس که کت و دامنه سفید
(یه چیز درست
لباس دودوهیه شیطان من رو میگم 🥲)
گفت هرکدوم خوشگلترت میکنه
گفتی عزیزو من همینطوریشم زیبام
بعد بازم خندیدین 🤣🤣
گفت ببین باید زیباترین دختر اون جشن باشی
یه کت و شلوارم داشتی
همرو دونه به دونه پوشیدی و به لباس مشکیه که رسید
یه لحظه محوت شد
(عرررررررررررررررررر)
گفتی چطوره؟
گفت همین
میکاپ ۵ دقیقه کردی و کفش پاشنه بلندت رو پوشیدی و سوار ماشین شدی
ات:
لباسم چطوره؟
کوک: خوبه
ات: ها؟
چیزه نه منظورم اینه عالیه
افرین
خب من باید چیکار کنم؟
باید دوسدخترم بشی
ات: چی؟
یعنی چی؟
گفت یعنی نمیدونی
ات: نگفتی خب
اوکی من مشکلی ندارم
(اره منم مشکلی ندارم 🤣🤣)
بعد ۵ ساعت
رسیدین خونه مامانبزرگت
وسایلتو برداشتی و اون رفت خونشون
ته ته هم اونجا بود
شیبال اینم اینجاس 😑
رفتی داخل
به همه سلام کردی و
وسایلارو تو اتاق گذاشتی و به مامانت گفتی همرو آوردی
رفتی تو گوشی که ته به مامانت گفت
خاله آیدی ات رو بده براش چند تا ویدیو بفرستم
قبل مامانت تو آیدی پیجی که مامانت روشه رو دادی و گفتی این آیدی منه
گفت باشه مرسی
(پسره ی دیوس من میدونم و تو حالا وایسا ببین )
یه ساعت بعد
کوک اومد
خاله میشه ات رو با خودم ببرم
تا ساعت ۹ برمیگردونم
ات: مگه من وسیله ام میگی ببرم میارم
کوک اره چی فک کردی
😑
مامانت: چرا
کوک: خاله نترس نمیکشمش
فقط یه کار تو شرکته
ات باید به عنوان یه خانم از طرف من شرکت کنه
مامانت: خودتم هستی دیگه؟ مراقبشی؟
اره خاله
ات: وایسا چرا کسی از من نظر نمیپرسه
کوک: چون خاله به حرف من گوش تو مهم نیستی/ با خنده
(عررررررررررررررر🤣🎀)
به کوک گفتی بیا ببین کدومو بپوشم؟
یه لباس که کوتاهه و آبیه
مشکیه و بلنده ولی بالاش بازه
یه لباس که کت و دامنه سفید
(یه چیز درست
لباس دودوهیه شیطان من رو میگم 🥲)
گفت هرکدوم خوشگلترت میکنه
گفتی عزیزو من همینطوریشم زیبام
بعد بازم خندیدین 🤣🤣
گفت ببین باید زیباترین دختر اون جشن باشی
یه کت و شلوارم داشتی
همرو دونه به دونه پوشیدی و به لباس مشکیه که رسید
یه لحظه محوت شد
(عرررررررررررررررررر)
گفتی چطوره؟
گفت همین
میکاپ ۵ دقیقه کردی و کفش پاشنه بلندت رو پوشیدی و سوار ماشین شدی
ات:
لباسم چطوره؟
کوک: خوبه
ات: ها؟
چیزه نه منظورم اینه عالیه
افرین
خب من باید چیکار کنم؟
باید دوسدخترم بشی
ات: چی؟
یعنی چی؟
گفت یعنی نمیدونی
ات: نگفتی خب
اوکی من مشکلی ندارم
(اره منم مشکلی ندارم 🤣🤣)
- ۶۲۸
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط