خواستم پنجره را باز کنم گفتی نه

خواستم پنجره را باز کنم گفتی نه ...
جای ِ مهتاب تو را ناز کنم گفتی نه ...
دست بردم بزنم پرده به یکسو و خودم
خانه را غرق در آواز کنم گفتی نه ...
به سرم زد گل ِ گلدان ِ اتاقت بشوم
عطر ِ خود را به تو ابراز کنم گفتی نه ...
آرزو داشتم آیینه شوم تا که تو را
یک دل ِ سیر برانداز کنم گفتی نه ...
زخمه برداشتم از شوق شوم مثل نسیم
تاری از موی ِ تو را ساز کنم گفتی نه ...
آمدم حافظ ِ آن شاخه نباتت باشم
عشق را ساکن ِ شیراز کنم گفتی نه ...
زیر ِ آوار ِ سکوتی که به جانم می ریخت
لب گشودم سخن آغاز کنم گفتی نه ...
دلخور از تو به در ِ باز ِ قفس خیره شدم
آسمان گفت که پرواز کنم گفتی نه !!؟
دیدگاه ها (۳)

نبودنت آزار می دهدمرا ...حتی در مجازی ترین دنیای امروزی ...“...

باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن ،شعر، خوابم میکند ، آرام، ...

خداوندا اراده ام را به زمان کودکی بازگردان !!؟همان زمان که ب...

دلم تنگ شده برایِ روزهایِ کودکی ...که بهانه ی ِ گریه ام داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط