چرخاند مرا گردش دوران و دمش گرم
چرخاند مرا گردشِ دوران و... دَمَش گرم
انداخت مرا گوشه ی زندان و... دمش گرم
گهگاه که با یادِ لبی شعله گرفتم
سوزاند مرا نغمه ی باران و... دمش گرم
چون گوشِ کسی محرمِ اسرار نمی شد
آمد به دلم یادِ سلیمان و ... دمش گرم
دستم نرسد تا به سرِ موی نگارم
می شد غمِ او سلسله جنبان و ... دمش گرم
مجنون تر از آنم که به من خرده بگیرید
لیلای من و دستِ رقیبان و ... دمش گرم.
خاک عالم بر سرت ای دل که عاقل نیستی!
من گمان کردم تو دانایی وُ جاهل نیستی!
فکر کردی او وفادارست، از بس کودکی!
زهرِ تنهایی بِچش بیچاره، قابل نیستی!
هرکه آمد زود کس شد زود ناکس شد پرید
نوش جانت بیکسی! هر چند مایل نیستی!
هرکسی را بعد از این دیدی سلامت میکند
زود، از او بازجویی کن: "تو قاتل نیستی؟!"
عشق را بازیچه کردن رسم بی انصافهاست
دل که سرقت شد تو دیگر صاحبِ دل نیستی!
انداخت مرا گوشه ی زندان و... دمش گرم
گهگاه که با یادِ لبی شعله گرفتم
سوزاند مرا نغمه ی باران و... دمش گرم
چون گوشِ کسی محرمِ اسرار نمی شد
آمد به دلم یادِ سلیمان و ... دمش گرم
دستم نرسد تا به سرِ موی نگارم
می شد غمِ او سلسله جنبان و ... دمش گرم
مجنون تر از آنم که به من خرده بگیرید
لیلای من و دستِ رقیبان و ... دمش گرم.
خاک عالم بر سرت ای دل که عاقل نیستی!
من گمان کردم تو دانایی وُ جاهل نیستی!
فکر کردی او وفادارست، از بس کودکی!
زهرِ تنهایی بِچش بیچاره، قابل نیستی!
هرکه آمد زود کس شد زود ناکس شد پرید
نوش جانت بیکسی! هر چند مایل نیستی!
هرکسی را بعد از این دیدی سلامت میکند
زود، از او بازجویی کن: "تو قاتل نیستی؟!"
عشق را بازیچه کردن رسم بی انصافهاست
دل که سرقت شد تو دیگر صاحبِ دل نیستی!
- ۱.۹k
- ۱۳ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط