ارمی فداکار

ارمی فداکار
پارت چهارم

د. اره واقعا تازشم یه عالم خبرنگار منتظر تو هستن که بیدار شی و باهات صحبت کنن
من . کی مرخص میشم
دکتر چشاش رو ریز کرد گفت : چیه منتظری که بری با اونا مصاحبه کنی شیطون
من : نه نه بابا
دکتر : خب برای اطمینان بیشتر اینجایی بعدش مرخصی
سری برای نشونه تایید تکون دادم
دکتر . اها راستی دختر فداکار اونی که شبیه گربه هاست اسمش رو نمیدونم خبر رسوندن بهم که به شدت نگرانت بوده دیگه کم کم میخواستم بزنه زیر گریه و بگه تو رو خدا لطفا خواهش میکنم خدایا ازم نگیرش من یه پیشی مظلومم توروخدا گناه دارم منه پیشی کوچولو گناه دارم زنم رو میخوام مامان من زنم رو میخوام ( ادا در آوردن )
من : وااایی دکتر اینجوری نکنین ایی مردم از خنده
دکتر هم خندید و گفت : خوبه خندیدی دیگه خب اها یه چیزی به اون پیشی کوچولو مظلوم بگو که پانسمانت رو عوض کنه و زیاد راه نرو تا بخیه هات باز نشه چون وقتی راه میری اون قسمت عین یک پنیر کش میاااد
من دوباره خندم گرفته بود
من که هنوز صدام تن خنده داشت گفتم : چشم چشم
دکتر: من رفتم ولی هی این صحبت ها بین خودمون بمونه هااا وگرنه تیکه بزرگم گوشمه ادا در اوردم
من خنده کوتاهی کردم و گفتم : خیالتون راحت
دکتر رفت
من : هییی خدا بده از این دکتر ها بازم آخرین دفعه ای که رفتم دکتر انقد بداخلاق بود فرار کردم ازش ولی این
خنده ای کردم
هانول: فک کنم عاشق شدی رفت
من : ت..تو ش..شماها از کی اینجا بو...دین ؟
هانول خواست حرف بزنه که یونگی گفت : از اول اولش
شت همه افکارم رو بلند بلند گفتم
نههه
هانول: خب نگفتی ؟ عاشق شدی؟
من : چی نه بابا فقد خیلی شوخ طبع بود بعدا انقد اینا رو نگو اون شاید الان زن و بچه داشته باشه به اینا فک نمیکنی و با انگشتم به پیشونیش زدم
هانول : اه بدم اومد نزن دیگه چه عادت بدی داری تویه
فهمیدم میخواد چی بگه برا همین وسط حرفش پریدم
من : حالا هر چی
نامجون : اگه جنگ بین چشماتون تموم شد میشه حرف بزنیم
من : بله بله معذرت میخوام
نامجون : خب اول که دکتر گفتن که فردا مرخص میشین و البته پی دی نیم هم خواستن شما رو ببینن تا یه چیزی بهتون بگن اینو نه ما میدونیم چی میخواد بگه نه هانول خانوم و پی دی نیم گفتن بعد از این که بهوش اومدین خونه خودتون نمیرین و میاین به خونه مشترک اعضا تا بهبودی کامل رو پیدا کنید و بعدش پی دی نیم گفتن توی کنسرت بی تی اس باید حضور پیدا کنید چون ارمی ها میخوان از نزدیک ببینَنِتون و این که شما میخواین با مطبوعات صحبت کنید یا نه نظر خودتونه که صحبت کنید یا نه و.....همین دیگه اینا صحبت های پی دی نیم بود که گفت حتما بهتون امروز بگم و عذرخواهی کردن که نتونستن بیان پیشتون
شت یعنی باید برم پیش اعضا ؟ صد درصد نه
من : متاسفم اما نمیتونم قبول کنم که .....
دیدگاه ها (۱۲)

ارمی فداکار پارت ۵من : متاسفم اما نمیتونم قبول کنم که به خون...

حمایت فراموش نشه نفسم

حمایت فراموش نشه دارلینگ

پسرا کلی حرف زدن من یهو چشمم به یه کامنت خورد نوشته بود سولی...

کاش براتون مهم بودم

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط