عمه افطار به خرما میکرد
عمه افطار به خرما میکرد
رطب حاصل بین الحرمین
جرعه ای آب...به گریه میگفت
به فدای لب عطشان حسین...!.
سفره ای ساده...غم و بد حالی
گریه ی عمه و بد احوالی
سر افطار همیشه میگفت ؛
جای داداش حسینم خالی.
رطب حاصل بین الحرمین
جرعه ای آب...به گریه میگفت
به فدای لب عطشان حسین...!.
سفره ای ساده...غم و بد حالی
گریه ی عمه و بد احوالی
سر افطار همیشه میگفت ؛
جای داداش حسینم خالی.
- ۲.۵k
- ۳۱ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط