عشق و نفرت پارت۹♡
عشق و نفرت پارت۹♡
ویو مینسو
در را که باز کردن یه پسر یا بگم مرد خیلی خیلی خیلی خوشتیپ و جذاب وارد شد خیلی جذا بود یعنی مییتونم بگم روش کرا شزده بودم ـ..
پایان ویو
_به به عجب پسر دست گلی
لی جیون: خیلی ممنون
_بفرمایید داخل تا با خانواده اشناتون کنم
لی جیون: خیلی ممنونم
&عااا دوست عزیزم خوش امدی (رفت و پرید بغل لی جیون)
_خب ایشون پسرم هستن جونگکوک
کوک: سلام خوشبختم
لی جیون: منم همینطور منم لی جیون هستم و شما...
مینسو: عام خب من مینسو هستم همسر جونگکوک
لی حیون: بله خیلی خوشبختم چه دختر زیبایی واقعا سلیقه جونگکوک فوق العاده بوده
مینسو:(خنده) عا خیلی ممنونم
ویو جونگکوک
حس خوبی به لی جیون نداشتم اما بی خیال
نویسندتون گشادیش فعال شده البته همشه فعاله پس میریم پرش زمانی به شب
پرش زماین شب
اجوما: خانم شام حاضره
_باشه اجوما دیگه میتوین بری خونه
اجوما: خیلی ممنون نوش جونتون فعلا خداحافظ
_خدافظ(لبخند)
_بچه ها بیاین پایین شام حاضره لی جیون سومین جونگکوک
+به به اجوما دوباره شگفت زدمون کرده با این غذاهاش حتی بوشم ادمو به حوس میاره
_(خنده) نه اینکه من بد درست میکنم
+شما که همیشه در جای خود دارید زیبا
لی جیون: اهم اهم
+و_خودشونو جمع و جور کردن و به لی جیون گفتن بیا بشین پسرم
لی جیون: بله چشم خیلی ممنون
+خب پسرم از خودت بگو
لی جیون: چشم حتما اما میخواید وقتی جونگکوک و مینسو هم اومدن برای همتون بگم
+بله حتما
(دوستان من لی جیون را مینویسم لی اخه واقعا دستم درد گرفت هی نوشتم میخوام خلاصه بشه)
کوک: میسنو من رفتم پایین تو هم بیا
مینسو: باشه منم الان میام
جونگکوک: شبتون بخیر
_بیا بشین پسرم
ویو میسنو
یه لباس شیک و زیبا پوشیدم ارایش ملایم کردم رفتم پایین
مینسو: شبتون بخیر
+بیا بشین دخترم خوش امدی
ویو میسنو
دیدم سومین با یه لباس خیلی شیک و باز اومد حس کردم الانه که کوک سریع بره پیشش یا خدا
پایان ویو
سومین: شب همگی بخیر
_بیا بشین دخترم خوش اومدی
&ممنونم مادر جون
لی: خب من یکم از خودم میگم
ادامه دارد...
ویو مینسو
در را که باز کردن یه پسر یا بگم مرد خیلی خیلی خیلی خوشتیپ و جذاب وارد شد خیلی جذا بود یعنی مییتونم بگم روش کرا شزده بودم ـ..
پایان ویو
_به به عجب پسر دست گلی
لی جیون: خیلی ممنون
_بفرمایید داخل تا با خانواده اشناتون کنم
لی جیون: خیلی ممنونم
&عااا دوست عزیزم خوش امدی (رفت و پرید بغل لی جیون)
_خب ایشون پسرم هستن جونگکوک
کوک: سلام خوشبختم
لی جیون: منم همینطور منم لی جیون هستم و شما...
مینسو: عام خب من مینسو هستم همسر جونگکوک
لی حیون: بله خیلی خوشبختم چه دختر زیبایی واقعا سلیقه جونگکوک فوق العاده بوده
مینسو:(خنده) عا خیلی ممنونم
ویو جونگکوک
حس خوبی به لی جیون نداشتم اما بی خیال
نویسندتون گشادیش فعال شده البته همشه فعاله پس میریم پرش زمانی به شب
پرش زماین شب
اجوما: خانم شام حاضره
_باشه اجوما دیگه میتوین بری خونه
اجوما: خیلی ممنون نوش جونتون فعلا خداحافظ
_خدافظ(لبخند)
_بچه ها بیاین پایین شام حاضره لی جیون سومین جونگکوک
+به به اجوما دوباره شگفت زدمون کرده با این غذاهاش حتی بوشم ادمو به حوس میاره
_(خنده) نه اینکه من بد درست میکنم
+شما که همیشه در جای خود دارید زیبا
لی جیون: اهم اهم
+و_خودشونو جمع و جور کردن و به لی جیون گفتن بیا بشین پسرم
لی جیون: بله چشم خیلی ممنون
+خب پسرم از خودت بگو
لی جیون: چشم حتما اما میخواید وقتی جونگکوک و مینسو هم اومدن برای همتون بگم
+بله حتما
(دوستان من لی جیون را مینویسم لی اخه واقعا دستم درد گرفت هی نوشتم میخوام خلاصه بشه)
کوک: میسنو من رفتم پایین تو هم بیا
مینسو: باشه منم الان میام
جونگکوک: شبتون بخیر
_بیا بشین پسرم
ویو میسنو
یه لباس شیک و زیبا پوشیدم ارایش ملایم کردم رفتم پایین
مینسو: شبتون بخیر
+بیا بشین دخترم خوش امدی
ویو میسنو
دیدم سومین با یه لباس خیلی شیک و باز اومد حس کردم الانه که کوک سریع بره پیشش یا خدا
پایان ویو
سومین: شب همگی بخیر
_بیا بشین دخترم خوش اومدی
&ممنونم مادر جون
لی: خب من یکم از خودم میگم
ادامه دارد...
۵.۳k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.