رمان پرستار بچه ای من 💗👩🏻⚕️⃟🌸
رمان پرستار بچه ای من 💗👩🏻⚕️⃟🌸
شرط:۲۷تا لایک🥺💜
۲۵تا کامنت🥺💜
جیمین: .......
آنچه در پارت گذشته گذشت🦖💜🧼
جیمین: بیبی خیلی خوبی
ملیس/ ویو🦖💜
جیمین پراهنمو زد بالا و بدنمو لمس کرد
خم تر شد لااله گوشمو بوسید تا سینم ی نیم نگاهی بهم کرد دستمو با چشام گرفته بودم ک گفتش
جیمین: بیب الان وقت چشم گرفتن نیست😈
ملیس: آخه من....
جیمین: الان دیگه اینا من حالینم نی
ملیس: واقعا از جیمین میترسیدم چون جیون گفته بود مافیاست پس هر غلطی ازش بر میاد پس پامو محکم زدم توی دیکش و بدو بدو رفتم سمت در دستگیر رو به پایین کشیدم که از شانس من بخت برگشته در قفل بود
جیمین: 😈بیب شیطون شدی نزار کاری کنم که هیچ وقت دیگه این شیطونی هاتو نکونی
ملیس: وقتی اینو گفت عرق سردی از پشتم لیز خورد به پایین در چون قفل بود بدو بدو خواستم برم به اونور هنوز قدم از قدم برنداشته بود جیمین موهامو چنگ زد موهامو توی دستش گرفت(😈😈)
جیمین: نگا کن ملیس خانم بهتر روی اعصاب من راه نری اگه روی اعصاب من راه بری ی کاری میکنم هم خوردم پیشیمون میشم هم تو
ملیس: با سرتقی گفتم
ملیس: آقای جیمین مثل چه غلطی میکنی؟
جیمین: واقعا خوردم دوست نداشتم این کارو کنم مجبورم میکنی ملیس
ملیس: این حرفو زد و زانمو گرفت و روی دوشش منو انداخت خیلی انگار اعصبی بود واقعا الان هر کاری از دستش بر می آمد واقعا ترسیده بود منم برد توی ی اتاق ی صندلی اون وسط بود منو گذاشت روی صندلی نشوند منو با طناب بست
ملیس: ببخشید غلط کردم جیمین غلط کردم دیگه اینارو نمیگم هرچی گفتی میگم چشم لطفاً لطفاً خواهش میکنم
جیمین: هیششش بیب الان وقت این حرفا نیستش
ملیس: خواهش میکنممممم کمکککککککک کمکم کنیددددددددد کمک
جیمین: دهنتو ببند اینجا کسی
بادی گارد: ارباببببب کجایننننن ارباببببببببب ارباببببببببببببببببببببببب
جیمین:, ب گوشم رسید که ی نفر داره صدام میکنه رفتم بیرون
جیمین: چته چیشده؟؟ بدو بنال
بادی گارد: ارباب ارباببببببببب آقا کایی
جیمین: کایییی چی شدددددددددد ؟؟؟؟؟
بادی گارد: گروه( ۰۰۰۰۰) آقای کای رو ک ک کشتن........
End👩🌾💜
Don't forget to like👩🌾💜
Send to your friends👩🌾💜
Save 💜👩🌾
دست خوشکلتو بزن روی دکمه لایک بیبم:)🕷️🧷
شرط:۲۷تا لایک🥺💜
۲۵تا کامنت🥺💜
جیمین: .......
آنچه در پارت گذشته گذشت🦖💜🧼
جیمین: بیبی خیلی خوبی
ملیس/ ویو🦖💜
جیمین پراهنمو زد بالا و بدنمو لمس کرد
خم تر شد لااله گوشمو بوسید تا سینم ی نیم نگاهی بهم کرد دستمو با چشام گرفته بودم ک گفتش
جیمین: بیب الان وقت چشم گرفتن نیست😈
ملیس: آخه من....
جیمین: الان دیگه اینا من حالینم نی
ملیس: واقعا از جیمین میترسیدم چون جیون گفته بود مافیاست پس هر غلطی ازش بر میاد پس پامو محکم زدم توی دیکش و بدو بدو رفتم سمت در دستگیر رو به پایین کشیدم که از شانس من بخت برگشته در قفل بود
جیمین: 😈بیب شیطون شدی نزار کاری کنم که هیچ وقت دیگه این شیطونی هاتو نکونی
ملیس: وقتی اینو گفت عرق سردی از پشتم لیز خورد به پایین در چون قفل بود بدو بدو خواستم برم به اونور هنوز قدم از قدم برنداشته بود جیمین موهامو چنگ زد موهامو توی دستش گرفت(😈😈)
جیمین: نگا کن ملیس خانم بهتر روی اعصاب من راه نری اگه روی اعصاب من راه بری ی کاری میکنم هم خوردم پیشیمون میشم هم تو
ملیس: با سرتقی گفتم
ملیس: آقای جیمین مثل چه غلطی میکنی؟
جیمین: واقعا خوردم دوست نداشتم این کارو کنم مجبورم میکنی ملیس
ملیس: این حرفو زد و زانمو گرفت و روی دوشش منو انداخت خیلی انگار اعصبی بود واقعا الان هر کاری از دستش بر می آمد واقعا ترسیده بود منم برد توی ی اتاق ی صندلی اون وسط بود منو گذاشت روی صندلی نشوند منو با طناب بست
ملیس: ببخشید غلط کردم جیمین غلط کردم دیگه اینارو نمیگم هرچی گفتی میگم چشم لطفاً لطفاً خواهش میکنم
جیمین: هیششش بیب الان وقت این حرفا نیستش
ملیس: خواهش میکنممممم کمکککککککک کمکم کنیددددددددد کمک
جیمین: دهنتو ببند اینجا کسی
بادی گارد: ارباببببب کجایننننن ارباببببببببب ارباببببببببببببببببببببببب
جیمین:, ب گوشم رسید که ی نفر داره صدام میکنه رفتم بیرون
جیمین: چته چیشده؟؟ بدو بنال
بادی گارد: ارباب ارباببببببببب آقا کایی
جیمین: کایییی چی شدددددددددد ؟؟؟؟؟
بادی گارد: گروه( ۰۰۰۰۰) آقای کای رو ک ک کشتن........
End👩🌾💜
Don't forget to like👩🌾💜
Send to your friends👩🌾💜
Save 💜👩🌾
دست خوشکلتو بزن روی دکمه لایک بیبم:)🕷️🧷
۱۵.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.