در من کسی خاموش می گرید در اینجا

در من کسی خاموش می گرید در اینجا

تنگ غروب است...
در خانه شمعی است و چراغی یا صدایی نیست اما...
در من کسی می گرید اینجا
ساعت به تابوت سیاهش خفته گویی
قلب زمان ایستاده از کار
از قاب عکسی چشمهای آشنایی روی دیوار
دارد به روی من نظر اما چه بیمار
در آسمان تیره یک چابک پرستو
با پنجه های باد وحشی در ستیز است
باران نمی بارد ولی ابری شناور
با بادهای خوب من پا در گریز است
دور است از من آرزو دور
دیر است بر من زندگی دیر
دل تنگ از این دوری و دیری و تماشا
در من کسی خاموش می گرید در اینجا
دیدگاه ها (۳)

أرتدی قناع الصمت..و عباءة الریح الغامضة..و وشاح شهرزاد...و أ...

عــجــبــا لــک آیــهــا آلــلــیــل یــقــولــون عــنــک هـ...

خُـــــــــــــــــدا چِـــــرا نِمیگیـــری دَستَــــــم ▶ ◀...

تلخَمـ مِثِـ خَندِهـ هآےِ بےحوصِلِهــ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط