🌧🌧 می تــرسـم
🌧🌧 میتــرسـم
بـاران بـر تمـام دنیـا ببـارد و تــو نبـاشی
از آن روزی که رفتـهای من عقـدهی بـاران دارم...
آه زمستـان بـود
زمستـانی که پوستیـناش را بـر من میافکـند
و من از سرمـا و دلتنـگی هیـچ هـراس نـداشتـم
و تــو نجـوا میکردی :
دستهـایات را بیـاور گیسـوانام اینجـاست!
حـالا مینشـینم و بـارانها تـازیـانه میزنـند
بـر بـازوانام، بـر رخسـارهام ، بـر انـدامام ...
پس چه کس پنـاهام دهـد ؟
ای همچـون کبـوتـرِ مسـافـر در میـان چشـم و نگاه!
چهگونه تــو را از خـاطـراتام بـزدایام
تــو همچون نقش روی سنگ در قـلبام جـاودانهای
ای که در قـطـره قـطـرهی خـونام خـانه داری
هـر کجــا کـه بـاشی دوستات دارم
نـاشنـاختههـایی در تــوست
گوشـهای از تــاریخ و سرنــوشت؛
که پـا بـه عـرصه اش میگـذام.🌧🌧
#نزار_قبانی
بـاران بـر تمـام دنیـا ببـارد و تــو نبـاشی
از آن روزی که رفتـهای من عقـدهی بـاران دارم...
آه زمستـان بـود
زمستـانی که پوستیـناش را بـر من میافکـند
و من از سرمـا و دلتنـگی هیـچ هـراس نـداشتـم
و تــو نجـوا میکردی :
دستهـایات را بیـاور گیسـوانام اینجـاست!
حـالا مینشـینم و بـارانها تـازیـانه میزنـند
بـر بـازوانام، بـر رخسـارهام ، بـر انـدامام ...
پس چه کس پنـاهام دهـد ؟
ای همچـون کبـوتـرِ مسـافـر در میـان چشـم و نگاه!
چهگونه تــو را از خـاطـراتام بـزدایام
تــو همچون نقش روی سنگ در قـلبام جـاودانهای
ای که در قـطـره قـطـرهی خـونام خـانه داری
هـر کجــا کـه بـاشی دوستات دارم
نـاشنـاختههـایی در تــوست
گوشـهای از تــاریخ و سرنــوشت؛
که پـا بـه عـرصه اش میگـذام.🌧🌧
#نزار_قبانی
۱۱۲.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱