چقدر زیادی و زیبا

چقدر زیادی و زیبا !
نمی دانم اما فکر می کنم خدا وقتی می ‌خواسته نقاشی ات کند با یک مُشت نور تو را انداخته بین ستاره ها یا موقعی که مزرعه می کشیده افتادی لایِ خوشه های گندم ،شاید هم رنگدانه پولک ماهی هایی که اینقدر میدرخشی یا دانه های سُرخ اناری روی درخت های بهشت !
نمی دانم...اما چقدر زیادی و زیبا...
سید طه‌ صداقت
دیدگاه ها (۱)

منم که شُهرۀ شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالوده‌ام به بد ...

کسی کسی را نمی بیند ؛ خورشید خودش را برای ما آتش میزنداما ما...

نمی دانمآن یک نفرکه همه ی مانداریمش خودشچه کسی راندارد؟مریم ...

مردم مرا تهی میکنند ؛ باید خودم را از آنها خلاص کنم تا دوبار...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط