لبهای تو لب نیست عذابیست الهی

لب‌های تو لب نیست عذابی‌ست الهی
باید که عذابی بچشم گاه به گاهی

در لحظه دیدار تو، گفتم که بعید است
چشمان تو من را نکشاند به تباهی

لب های تو نایاب‌تر از آب حیات است
تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی

این کار خدا بوده که یکباره بیفتد
در تنگ بلور شب من مثل تو ماهی

ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز!
معشوقه‌ی مایی چه بخواهی چه نخواهی
دیدگاه ها (۲)

ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖﺑﮑﺸﯿﻢ ، ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﻧﻘ...

گوش کن دائم صدایت میکنمدر سکوت شب هوایت میکنممن ترا در آرزو ...

اگرخاموشم این شبها ،درون سینه غم دارم اگر دلگیــرم و تنهــا ...

گفتم که نرو تلخ شود روز شبانمگفتی بروم چونکه تمام است توانمگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط