دیدار پارت 3
همه رفتیم خوابیدیم
صبح شد بیدار شدم
دیدم ا. ت مامانش دارن خونه مرتب میکنن
ا. ت: صبح بخیر
جیمین: صبح بخیر
مامان. ت: صبح بخیر
صبحانه رو میز چیدن
ا. ت: مامان من میرم حیاط یکم مرتب کنم
ما. ت: باشه
نفهمیدم چی گفتن
ویو ا. ت:
حیاط مرتب کردم
حیاطه ما خیلییییی بزرگه مردا امشب حیاط زنا تو خونه
جشن داریم
حیاط جارو کردم
داداشم میزا آورد
چیدیم
یکم زود بود ولی خب
اومدم تو حال رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم
ا. ت: مامان من میرم گوسفند بگیرم
مامان. ت: میخوای یه نفر کار بلد بگم باهات بیاد
ا. ت: میخوام با دایی برم ، خدانگهدار
مامان. ت: خداحافظ
رفتم با داییم یه گوسفنده خوب گرفتم
اومدیم تو حیاط گذاشتیم و بهش غذا دادیم
حیف که امشب از دنیا میره
داشتم با خودم میخندیدم
جیمین: به چی میخندی
ترسیدم هول خوردم : هیچی
جیمین: برای چی گوسفند گرفتید
ا. ت: معمولا برای اینکه خوشبخت بمون عروس دوماد گوسفند قربانی میکنن
جیمین: اوه چه درد ناک برای گوسفند
ا. ت: دیگه طبیعت شون مرگه چه الان چه فردا
.... اسلاید دو و سه لباس و آرایش ا. ت برای شب
صبح شد بیدار شدم
دیدم ا. ت مامانش دارن خونه مرتب میکنن
ا. ت: صبح بخیر
جیمین: صبح بخیر
مامان. ت: صبح بخیر
صبحانه رو میز چیدن
ا. ت: مامان من میرم حیاط یکم مرتب کنم
ما. ت: باشه
نفهمیدم چی گفتن
ویو ا. ت:
حیاط مرتب کردم
حیاطه ما خیلییییی بزرگه مردا امشب حیاط زنا تو خونه
جشن داریم
حیاط جارو کردم
داداشم میزا آورد
چیدیم
یکم زود بود ولی خب
اومدم تو حال رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم
ا. ت: مامان من میرم گوسفند بگیرم
مامان. ت: میخوای یه نفر کار بلد بگم باهات بیاد
ا. ت: میخوام با دایی برم ، خدانگهدار
مامان. ت: خداحافظ
رفتم با داییم یه گوسفنده خوب گرفتم
اومدیم تو حیاط گذاشتیم و بهش غذا دادیم
حیف که امشب از دنیا میره
داشتم با خودم میخندیدم
جیمین: به چی میخندی
ترسیدم هول خوردم : هیچی
جیمین: برای چی گوسفند گرفتید
ا. ت: معمولا برای اینکه خوشبخت بمون عروس دوماد گوسفند قربانی میکنن
جیمین: اوه چه درد ناک برای گوسفند
ا. ت: دیگه طبیعت شون مرگه چه الان چه فردا
.... اسلاید دو و سه لباس و آرایش ا. ت برای شب
۱۳.۵k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.