درختان را هنوز اي برف ! شوق برگ و باری هست
درختان را هنوز اي برف ! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانی ست، آخر نوبهاری هست
مرا درقلب خود کُشتی و از دنيا ز خود راندی
گمان ميکردم اي بيرحم بين ما قراری هست
تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی وفا از بی وفا هم انتظاری هست
چو در قلب تو مي تازند بعد از من رقيبانم
به ياد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست
اگر يک عمر هم در بستر آرامشت باشی
بدان ای رود! در پايان راهت آبشاری هست
شعر از فاضل نظري
زمستان گرچه طولانی ست، آخر نوبهاری هست
مرا درقلب خود کُشتی و از دنيا ز خود راندی
گمان ميکردم اي بيرحم بين ما قراری هست
تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی وفا از بی وفا هم انتظاری هست
چو در قلب تو مي تازند بعد از من رقيبانم
به ياد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست
اگر يک عمر هم در بستر آرامشت باشی
بدان ای رود! در پايان راهت آبشاری هست
شعر از فاضل نظري
۱۱.۴k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.