میگرم و میخندم دوانه چنن باد

می‌گِريم و می‌خندم، ديوانه چنين بايد
می‌سوزم ومی‌سازم، پروانه چنين بايد

می‌كوبم و می‌رقصم، می‌نالم و ميخوانم
در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد

من اين همه شيدايی، دارم ز لب جامی
در دست تو ای ساقی، پيمانه چنين بايد

خلقم زپی افتادند، تا مست بگيرندم
در صحبت بی‌عقلان، فرزانه چنين بايد

يكسو بردم عارف، يكسو كشدم عامی
بازيچه‌ی هر دستی، طفلانه چنين بايد

موی تو و تسبيح شيخم، بدر از ره برد
يا دام چنان بايد، يا دانه چنين بايد

بر تربت من جانا، مستی كن و دست افشان
خنديدن بر دنيا، رندانه چنين بايد
دیدگاه ها (۰)

آن که مرادش تویی از همه جویاتر استوان که در این جستجو است از...

نیست یک ساعت قرار این جان بی آرام رایارب! آن آرام جان بی قرا...

تـو سمفونی عشـق می نوازیو زنبق های وحشیلابه لای موهایم...عاش...

همیشه آخر هر قصه ای رسیدن نیست تمام لذت در  باغ ، میوه چیدن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط