NEW MAFIA

part 7
پس از فرصت استفاده کردم و محو صورتش شدم و تک تک اعضای صورتش را زیر نظر گرفتم خودم متوجه نشدم که چجوری دستم را زیر چانه ام گذاشتم و با نگاه کردن به او غرق در افکارم شدم.
صورت زیبایی بود پوست خیلی لطیفی داشت چشم های مشکی و بادامی پف چشم هایش کمکش میکرد تا کیوت تر بشود آب های کشیده و خوش رنگی داشت... در افکار خودم بودم که ناگهان سرش را از روی صفحه ی گوشی بالا آورد پس من هم برای اینکه فکر نکنه یک موقع به او نگاه میکردم سریع سرم را به سمت سقف بردم و به سقف خیره شدم اما فکر کنم که متوجه شد اصلا چطوری من دستم را زیر چونه ام گذاشتم ای خدا فقط نفهمیده باشه.
هی بونگ خنده ی ریزی میکرد و همین خنده اش باعث بود تا من بفهمم که او فهمیده . کافی بود بخندد تا قند توی دلم آب بشود خیلی خنده ی زیبایی داشت. اینکه خنده را روی لب هایش ببینم روی لب های من هم خنده ی ملیح و مهربانی نشست آخه چطور به مافیا می‌تونه انقدر کیوت باشه ذره ای شبیه به بقیه مرد هایی که دیده ام نبود و همین اون را برایم جذاب کرده بود اون خودخواه نبود اون خوش خنده بود خوشگل بود درکل خیلی خوب بود خوبی که نمی‌دونم چطوری وصف کنم.......- ادامه دارد-