دختر کیم
دختر کیم
پارت چهارم
_______
پرش زمانی به پنج ماه بعد
+ هه هه (نفس زدن)
باید فرار میکرد همه جا تاریک بود و حتی نمی تونست جلوش رو ببینه وقتی سرش رو بر میگردوند صدای داد و بیداد های اون چند نفری که دنبالش بودن رو میشنید ...هر لحظه تو این شب و تاریکی امکان داشت توسط یه حیوان درنده خورده بشه یا پاش به شاخه درختی چیزی گیر کنه و بیافته میشد گفت الان حداقل وسط های جنگل به اون بزرگی بود صدای قدم های اون چند نفر نزدیک تر میشد و دیگه نای حرکت کردن نداشت میدونست این دفعه اگر گیر بیافته قطعا مرده ...ولی چرا ؟! چرا یه دفعه اینجوری شد ؟! چرا دیگه باباش نگرانش نشد ؟! چرا پدرش نمیاد نجاتش بده ؟! واقعا جک مرد ؟! واقعا جک به خاطر نجات جان اون تو آتیش مرد؟! اصلا،اصلا کی خونه رو آتیش زد ...هنوز صدای جیغ و داد هاش برای اون شبی که جک تو آتیش گیر کرد تو گوشش میپیچید ...همون روزی که هفت ها هم تیمی پیشش بودن ... اثرات اون شب هنوز هم هست مثل اون سوختی روی دستش که رو به بهبودی هست یا اون کابوس های که هر شب میبینه ...در حال دویدن بود که دستش توسط کسی کشیده شد حالا دو نفر بودن که داشتن فرار میکردند اون کی بود ؟! صورتش معلوم نمیشد ولی داشت نجاتش میداد بعد از چند دقیقه بالاخره اون چند نفر گمش کردند و این دو نفر وارد یه کلبه کوچیک اما قشنگ شدن
+ت،تو کی هستی ؟! ..از جون من چی میخوای ؟!
#من ...پارک سوجون هستم ...فقط خواستم کمکت کنم چون دیدم دارن دنبالت میکنن همین ...پات زخمی شده بشین پانسمان کنم
نگاهی به پاش انداخت کی اینجوری شد ؟! اصلا نفهمید
روی مبل چرم مشکی نشست و اون پسره اومد زخمش رو پانسمان کرد
+م،من باید برم
#کجا ؟!...ندیدی اونا دنبالت بودن حتما هنوز هم دارن دنبالت میگردن
+نه نه من باید برم شهر باید برم ....دوستام ، دوستام اونجان من باید برم ...خواهش میکنم بزار برم
#آروم باش ...من ،من کمکت میکنم بری پیش دوستات فقط صبر کن ...یکم اینجا بمون ...تا آب از آسیاب بیافته بعد خودم میبرمت خب!؟
+...
#باشه ؟!
+چ،جوری بهت اعتماد کنم ها ؟! ...من ، من الان جز اون دوستام هیچکس دیگه رو ندارم
#خواهش میکنم بهم اعتماد کن خب؟!...
+ب،باشه
#خوبه...من پارک سوجون هستم قبلا هم گفتم و...شما؟!
+کیم ا.ت
#چرا داشتی فرار میکردی ؟!
+داستانش طولانیه ...میشه فردا توضیح بدم ؟! الان خوابم میاد
#باشه هر جور راحتی
+ببینم تو چی کاره ای؟!
#من؟! ...من مامور مخفی ام که یه ماموریت گفتم دنبال یه نفر میگردم
+کی؟!
#نامجون ...کیم نامجون ...میشناسیش ؟!
+نمیدونم ...من الان خیلی خستم
#باشه برو بالا تو اتاق من بخواب ...منم میام و تو اتاق ولی رو کاناپه میخوابم ...خب ؟!
+باشه
ادامه در کامنت
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
پارت چهارم
_______
پرش زمانی به پنج ماه بعد
+ هه هه (نفس زدن)
باید فرار میکرد همه جا تاریک بود و حتی نمی تونست جلوش رو ببینه وقتی سرش رو بر میگردوند صدای داد و بیداد های اون چند نفری که دنبالش بودن رو میشنید ...هر لحظه تو این شب و تاریکی امکان داشت توسط یه حیوان درنده خورده بشه یا پاش به شاخه درختی چیزی گیر کنه و بیافته میشد گفت الان حداقل وسط های جنگل به اون بزرگی بود صدای قدم های اون چند نفر نزدیک تر میشد و دیگه نای حرکت کردن نداشت میدونست این دفعه اگر گیر بیافته قطعا مرده ...ولی چرا ؟! چرا یه دفعه اینجوری شد ؟! چرا دیگه باباش نگرانش نشد ؟! چرا پدرش نمیاد نجاتش بده ؟! واقعا جک مرد ؟! واقعا جک به خاطر نجات جان اون تو آتیش مرد؟! اصلا،اصلا کی خونه رو آتیش زد ...هنوز صدای جیغ و داد هاش برای اون شبی که جک تو آتیش گیر کرد تو گوشش میپیچید ...همون روزی که هفت ها هم تیمی پیشش بودن ... اثرات اون شب هنوز هم هست مثل اون سوختی روی دستش که رو به بهبودی هست یا اون کابوس های که هر شب میبینه ...در حال دویدن بود که دستش توسط کسی کشیده شد حالا دو نفر بودن که داشتن فرار میکردند اون کی بود ؟! صورتش معلوم نمیشد ولی داشت نجاتش میداد بعد از چند دقیقه بالاخره اون چند نفر گمش کردند و این دو نفر وارد یه کلبه کوچیک اما قشنگ شدن
+ت،تو کی هستی ؟! ..از جون من چی میخوای ؟!
#من ...پارک سوجون هستم ...فقط خواستم کمکت کنم چون دیدم دارن دنبالت میکنن همین ...پات زخمی شده بشین پانسمان کنم
نگاهی به پاش انداخت کی اینجوری شد ؟! اصلا نفهمید
روی مبل چرم مشکی نشست و اون پسره اومد زخمش رو پانسمان کرد
+م،من باید برم
#کجا ؟!...ندیدی اونا دنبالت بودن حتما هنوز هم دارن دنبالت میگردن
+نه نه من باید برم شهر باید برم ....دوستام ، دوستام اونجان من باید برم ...خواهش میکنم بزار برم
#آروم باش ...من ،من کمکت میکنم بری پیش دوستات فقط صبر کن ...یکم اینجا بمون ...تا آب از آسیاب بیافته بعد خودم میبرمت خب!؟
+...
#باشه ؟!
+چ،جوری بهت اعتماد کنم ها ؟! ...من ، من الان جز اون دوستام هیچکس دیگه رو ندارم
#خواهش میکنم بهم اعتماد کن خب؟!...
+ب،باشه
#خوبه...من پارک سوجون هستم قبلا هم گفتم و...شما؟!
+کیم ا.ت
#چرا داشتی فرار میکردی ؟!
+داستانش طولانیه ...میشه فردا توضیح بدم ؟! الان خوابم میاد
#باشه هر جور راحتی
+ببینم تو چی کاره ای؟!
#من؟! ...من مامور مخفی ام که یه ماموریت گفتم دنبال یه نفر میگردم
+کی؟!
#نامجون ...کیم نامجون ...میشناسیش ؟!
+نمیدونم ...من الان خیلی خستم
#باشه برو بالا تو اتاق من بخواب ...منم میام و تو اتاق ولی رو کاناپه میخوابم ...خب ؟!
+باشه
ادامه در کامنت
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
۱۰.۰k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.