امروزپس از گذشت یکسال از نبودنتاز نفس نکشیدنتاز سکوت ا
امروز،پس از گذشت یکسال از نبودنت،از نفس نکشیدنت،از سکوت ابدی ات...
سلام جان پر کشیده از وجود من:)
از آن خانه کاهگلی،
و از آن کوچه باریک و قدیمی!
باید تا الان به منزل خود عادت کرده باشی
من تاریکی اش،"به سردی اش"،و به تنها بودنت...
باور می کنی؟هنوز بر آن تصورم که در ایوان خانه ات نشسته و منتظر ما هستی،
خودت بگو چطور از یاد ببرم لبخند و خنده های از ته دلت را؟چگونه فراموش کنم چشم های منتظرت را که به در دوخته بودی تا برایت مهمان بیاید؟!
این را از من نخواه!
قسم به همان تربت کربلای روی چشمان بازت!
نمیتوانم،هرگز!
اشکهایم را نبین و از من ناراحت نشو،همه از دلتنگی ست:)
سلام جان پر کشیده از وجود من:)
از آن خانه کاهگلی،
و از آن کوچه باریک و قدیمی!
باید تا الان به منزل خود عادت کرده باشی
من تاریکی اش،"به سردی اش"،و به تنها بودنت...
باور می کنی؟هنوز بر آن تصورم که در ایوان خانه ات نشسته و منتظر ما هستی،
خودت بگو چطور از یاد ببرم لبخند و خنده های از ته دلت را؟چگونه فراموش کنم چشم های منتظرت را که به در دوخته بودی تا برایت مهمان بیاید؟!
این را از من نخواه!
قسم به همان تربت کربلای روی چشمان بازت!
نمیتوانم،هرگز!
اشکهایم را نبین و از من ناراحت نشو،همه از دلتنگی ست:)
- ۷۳
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط