✔ ️✅ دلـــــــݥ هوای عصرونه های قدیـــمو ڪرده...
✔ ️✅ دلـــــــݥ هوای #عصرونه های قدیـــمو ڪرده...
همون عصرونه هـــایی که همه جمع بودن...ڪوچیڪ و بزرگ...
مامان بزرگ بود..بابا بزرگـــ بود...
خنده بود...
دلم هوسسسس اون چایی زعفرونیه مامان بزرگو کرده که مثلششش دیگه هیچ جا پیدا نمیشه...
همون عصرونه ای که تا نصفه شب صدای خنده تو خونه بلند میشد و شادی بود و شادی... دلت نمیومد بری خــونه و روز بعد بری مدرسه...
همون عصرونه ای که کتاباتم از خودت آویزون میکردی تا مشقاتو پسرعمو دخترعموهات بنویسن و خودت پاتو دراز کنی نگاااشون کنی...
اما بعد از بابابزرگ و مامان بزرگ دیگه عصر ها قشنگ نـــبود...
دلم هوای اون روزا رو کرده...همون عصر هایی که دیگه هیچوقت برنمیگردن... الان دیگه هیچ خاطره ای حتی رد پایی از اون عصرها تو زندگیمون نیست
همه شدیم ربات
فقط کار
کار
کار
دلم تنگ شده واسه اون عصرها...
پر شدیم از انواع و اقسام برنامه ها و گوشیهای هوشمند ..
همینایی که شدن نماینده ی تمام دوستها و دوستیها و شیرینی ِ
اون چای #عصرونه و بحثهای دل چسب ـیکه بهونه ای میشد واسه خندیدن کنار هم ...
تموم اوقات فراقت شده خوندن پستهای جدایی و غافل از آدمایی که میخوان کنارمون باشن ...
طعنه ..
تیکه و پست و متنِ طعنه آمیز ..
عشق ها و دوستیایی که بندن به دیر و زود جواب دادنِ پیامها
دروغین!
خوندن متنایی از موضوعات ِ عاشقانه ابتدایی و تکراری که حتی نمیتونی به ظاهر ازشون تعریف کنی .. !
اوج ناراحتی و دعواها شده آواتار های تکست دار با یه لبخند طعنه دار ...
دیگه هیچکس بلد نیست حرف بزنه! برای تمامِ حسها استیکر ساختن!
کسی نمیگه دوستت دارم!
آخه اینجا پره از قلبهای رنگی رنگی ...
کسی به کسی زنگ نمیزنه!
سر نمیزنه ...
آخه چندتا کلمـه تایپ کردن راحت تره!
#فرشته_صادقی
همون عصرونه هـــایی که همه جمع بودن...ڪوچیڪ و بزرگ...
مامان بزرگ بود..بابا بزرگـــ بود...
خنده بود...
دلم هوسسسس اون چایی زعفرونیه مامان بزرگو کرده که مثلششش دیگه هیچ جا پیدا نمیشه...
همون عصرونه ای که تا نصفه شب صدای خنده تو خونه بلند میشد و شادی بود و شادی... دلت نمیومد بری خــونه و روز بعد بری مدرسه...
همون عصرونه ای که کتاباتم از خودت آویزون میکردی تا مشقاتو پسرعمو دخترعموهات بنویسن و خودت پاتو دراز کنی نگاااشون کنی...
اما بعد از بابابزرگ و مامان بزرگ دیگه عصر ها قشنگ نـــبود...
دلم هوای اون روزا رو کرده...همون عصر هایی که دیگه هیچوقت برنمیگردن... الان دیگه هیچ خاطره ای حتی رد پایی از اون عصرها تو زندگیمون نیست
همه شدیم ربات
فقط کار
کار
کار
دلم تنگ شده واسه اون عصرها...
پر شدیم از انواع و اقسام برنامه ها و گوشیهای هوشمند ..
همینایی که شدن نماینده ی تمام دوستها و دوستیها و شیرینی ِ
اون چای #عصرونه و بحثهای دل چسب ـیکه بهونه ای میشد واسه خندیدن کنار هم ...
تموم اوقات فراقت شده خوندن پستهای جدایی و غافل از آدمایی که میخوان کنارمون باشن ...
طعنه ..
تیکه و پست و متنِ طعنه آمیز ..
عشق ها و دوستیایی که بندن به دیر و زود جواب دادنِ پیامها
دروغین!
خوندن متنایی از موضوعات ِ عاشقانه ابتدایی و تکراری که حتی نمیتونی به ظاهر ازشون تعریف کنی .. !
اوج ناراحتی و دعواها شده آواتار های تکست دار با یه لبخند طعنه دار ...
دیگه هیچکس بلد نیست حرف بزنه! برای تمامِ حسها استیکر ساختن!
کسی نمیگه دوستت دارم!
آخه اینجا پره از قلبهای رنگی رنگی ...
کسی به کسی زنگ نمیزنه!
سر نمیزنه ...
آخه چندتا کلمـه تایپ کردن راحت تره!
#فرشته_صادقی
۵.۳k
۱۱ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.