یک روز خوب می آید

یک روز خوب می آید .
روزی که با رنگ ناخن هایمان ،
دماغ های چسب خورده یا نخورده مان ،
ازدواج های نکرده در بیست و چند سالگیمان ،
موهای بلند یا کوتاه ،
آبی یا مشکیمان قضاوت نمی شویم .
روز خوبی که حرف هایمان زیر سرپوش آهنی احتیاط نمی گندد
یک روز خوب می آید .
روزی که دلواپس سوال های مطرح نکرده مان در مورد مسائل شخصی زندگی دیگران نیستیم .
روزی که جای نقد یا تمجید از نوشته هایم
در مورد رنگ رژلبم دیدگاه دریافت نمیکنم !
یک روز خوب که درک کنیم
همه مثل ما ،
مادرمان ،
برادر و پدر و خواهرمان لباس نمی پوشند و
حرف نمی زنند و فکر نمیکنند
و اگر کسی زندگیش با ما فرق داشت
شبیه یک کشف جدید تا کمر از پنجره ی حریم خصوصیش نرویم داخل.
عزیزم میخواهم بگویم
تو مسئول لاغر بودن ،
چاق بودن ،
دماغ گنده یا عملی ،
لب های باریک یا تزریقی ،
پرایدسفید یا ماتیز مشکی داشتن کسی نیستی.
تو مسئول نگرانی برای دختر بیست و پنج ساله ای که مدرک کارشناسی ارشدش را بیشتر از شوهر کردن دوست دارد نیستی .
تو مسئول دلواپسی برای رنگ مبلمان خانه ی
سرور خانم که هیچ با دیوارهای خانه اش ست نشده نیستی !
باید روز خوبی بیاید .
روزی که ما مسئولیت زندگی خودمان را سفت بچسبیم .
کتاب های نخوانده و رویاهای فردایمان را سفت بچسبیم .
به فرهنگ قضاوت نکردن و بدگویی نکردن سفت بچسبیم .
در آخر هم به قول دکتر هولاکویی عزیز به بهانه ی حقیقت و رک بودن نمی توانیم
به حریم شخصی دیگران تجاوز و اظهار عقیده کنیم.

#الهه_سادات_موسوی
دیدگاه ها (۱)

رفتنت:)آنقدرها هم سخت نبودفقط،صبح را با شب معامله کرده امچتر...

به نظرم تو دنیا هیچی بیشتر از بلاتکلیفی آزاردهنده نیست...مثل...

_گفتم : دیدی بالاخره همه ی مشکلاتمون تموم شد؟_گفتم : دیدی با...

بهش خیلی گفته بودم فراموش کن، به خودت برس،خودت رو دوست داشته...

خدا شاهده قصد "" قضاوت "" ندارم !!اما در این مورد "" خاص "" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط