از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی

از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟

گفت:کنار دریا،مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود

اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید...

پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد

اینطوری پای خود را گچ گرفت

فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده...

به خودت نگاه کنی خداشناس می شوی

مغرور نشوید...

وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد، وقتی میمیرد مورچه او را میخورد.

شرایط به مرور زمان تغییر میکند.

هیچوقت کسی را تحقیر نکنید.

شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان ازشما قدرمندتر است.

یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند!

پس خوب باشید و خوبی کنید
دیدگاه ها (۵)

بابام : میخـوام این ترم معدلـت ۱۸ بشه !من : باشه ! من این تر...

زنــــــــــدگے قشنگتـــــراز اونـــــیہ ڪـہ بخـــــــــوا...

محبت زیادی همیشه آدمهای راخراب می کند... گاهی آدمهامیر...

۶ سالمه ... با اینکه سرما خوردم اما اومدم تو کوچه ... چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط