هرچه تاب است

هرچه تاب است
ببافم سر آن زلف خمت .
دیدگاه ها (۵)

وسط یه کوچه خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد...پلک نزد، پلک نز...

بارها روے از پریشانے بہ دیوار آورمور غم دل با ڪسے گویم بہ از...

به هر دری که می‌زنم شب استو به هر طرف که رو کنم، خیالِ تو!

دیری‌ست رفته‌ای و هنوزدر خیال خوش توستحال ناخوش من..!

من می رم پارک سر کوچمون تاب بازی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط