زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم

ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !

که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
#فاضل-نظری
ادامه این شعر دیگه حرف دل من نبود اگه دوست دارید خودتون زحمت بکشید سرچ کنید
دیدگاه ها (۱)

هرچی فکر می کنم، یادم نمیادجایی امضا داده باشم که نظر مردم ب...

یه پسر خوب همون پسر بدیه که هنوز لو نرفته

دوستان شاید خیلی هاتون بار اول نباشه که این شعر را خوانده یا...

دوستان من بعد از تقریبا دوسال که ویسگون نیومده بودم یه مدت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط