با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لم تقل شیئا سوا قم یا اخا ادرک اخاک

مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک

#التماس_دعا
دیدگاه ها (۱)

#شام_غریبان

#شام_غریبان

بگو از شب غربت و خون بگو … بگو از غم و قحط بارون بگوبگو آسمو...

امشب اگر شمع روشن کردید اگر نذر داشتید و آرزو کردید . آرزوها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط