صبر پرید از دلم عقل گریخت ازسرم

صبر پرید از دلم عقل گریخت ازسرم
تا به کجا کشد مرا،مستی ِبی امانِ تو

#مولوی
دیدگاه ها (۱)

ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصحنصیحت گوش کردن را دل هوشی...

زین قفلِ زنگ بسته مگویید و مشنویدخون شد کلیدِ آه و نگردید وا...

بیا ای خسته خاطر دوستای مانند من دلکنده و غمگینمن اینجا بس د...

از تو سهمم همه ی عمر پریشان حالی است آه.. ای آنکه خودت هستی ...

تا به کجا کشد مرا مستیِ بی امان تو...

عاشقانه های شبنم با بابا محمدم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط