part

part 19🦋






-خوشحالم خوشت اومده
& شما نمیشینین؟
-چرا{صندلی رو کشید عقب و نشست پیشش}
&داداش
-جانم
&شما تا کی اینجایین؟
-تا هر وقت تو بگی
&واقعا
-اره من سه ماه مرخصی دارم
&کمه
-کمه؟
&اوم
-مامان اینا کی میان مگه
&گفتن که شیش ماه دیگه هم قراره اونجا بمونن
-خیلی زیاده
&اوم اما من عادت دارم مهم نیست
-پس باید با من بیای سئول
&نیازی نیست مگه اولین بارمه که تنها میمونم
-نمیخوام چیزی بشنوم یه بار گفتم با من میای سئول تموم شد
&اما داداش واقعا نمیشه اگه مامان و بابا بفهمن معلوم نیست چه بلایی سرم میارن
-مثلا میخوان چیکارت کنن
&داداش نمیشه
-نارا دوست ندارم با من بحث کنی بگو چشم
&اما اخه
-{عصبی میشه} نارا
&چشم{سرشو میندازه پایین}
-دمنوشت رو تموم کردی؟
&بله ممنونم{ظرفارو گذاشت توی سینک میخواست بشوره که نامحون مانعش شد}
-تو برو دراز بکش من بعدا میشورم
&چشم{رفت و روی مبل دراز کشید}
-اینجا میخوابی؟
&نمیخوام بخوابم فقط یکم دراز میکشم تا سرم بهتر بشه
-باشه{پتو رو میکشه رو و میشینه کنارش و سرسو از روی بالشت برمیداره و میزاره رو پاهای خودش}






ادامه دارد...
دیدگاه ها (۸)

part20🦋-مطمعنی نمی‌خوای بخوابی&اوم-مشکلی نداری اگه تلویزیون ...

part21🦋-نارا &بله-یادمه فبلا یه گربه داشتی اون چیشد؟&عا اون....

part18🦋//خونه-نارا خیس آبی برو لباساتو عوض کن بیا پایین برات...

part17🦋&ناراحت؟-اره &چطوری یعنی- عین افسرده هایی مثل قبل نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط