صبح می جویم تو را درهستی و آفاق و شعر

صبح می جویم تو را درهستی و آفاق و شعر
تا که جان گیرد زِ تو این صبح بی آغاز من! ♣ B❤ T♣
دیدگاه ها (۲)

زندگی دقیقا همانجایی شروع میشودکه یک نفر میخندد و خنده ی او ...

بی تو خسته است زِ جانم تن و جانم زِ تنمخسته‌ام من هم از این ...

نفــسِ صبح به عطرِ نفست آغـشته اسـت نفــسِ یــارِ مسیحایـیِ ...

امید وصل تــو جـــانم به رقص می‌آردچوباد صبح که در گردش آورد...

طلوع کن خورشید کمزمین در وهم و خواب آلودگی ستخورشید در قاب چ...

توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق ؛این دل توبه‌شکن.. بی تو س...

دلبرانه . . .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط