دارک ترین عشق
دارک ترین عشق
.
روی میزم نشستم و به قهوه ای که طرح قلب بود نگاه کردم و سرم رو بالا اودم به زوج هایی که دور اعترافم بودن خیره میشدم بعضی ها همراه با بچه بعضی ها هم بدون بچه کاش منم بتونم با اون این روز هارو تجربه کنم به سمت دکمه گوشیم رفتم و به ساعت خیره شدم "۴:۳۸" هوففف پس این کجاعه اخه که یهو صدای اشنایی اومد
=ات //نفس نفس//
دست هاشو با زانو هاش گرفت و نفس نفس میزدم از جام بلند شدم و گفتم
_جونگین
سرش رو بالا اورد و با لبخند کیوتش به همراه چال گونش گفت
=ببخشید دیر کردم ترافیک بود
لبخندی زدم و دستشو گرفتم و گفتم
_عیبی نداره جونگین بیا بشین کلی حرف دارم باهات
همینطور که حرف میزدم اونم دستاشو گذاشت زیر چونش با ذوق گوش میداد عاشق این رفتارشم خیلی وقته دلمو به این لعنتی دادم چطور میتونه یه پسر انقدر کیوت باشه همینطور که قهقه میزدیم و حرف....
.
روی میزم نشستم و به قهوه ای که طرح قلب بود نگاه کردم و سرم رو بالا اودم به زوج هایی که دور اعترافم بودن خیره میشدم بعضی ها همراه با بچه بعضی ها هم بدون بچه کاش منم بتونم با اون این روز هارو تجربه کنم به سمت دکمه گوشیم رفتم و به ساعت خیره شدم "۴:۳۸" هوففف پس این کجاعه اخه که یهو صدای اشنایی اومد
=ات //نفس نفس//
دست هاشو با زانو هاش گرفت و نفس نفس میزدم از جام بلند شدم و گفتم
_جونگین
سرش رو بالا اورد و با لبخند کیوتش به همراه چال گونش گفت
=ببخشید دیر کردم ترافیک بود
لبخندی زدم و دستشو گرفتم و گفتم
_عیبی نداره جونگین بیا بشین کلی حرف دارم باهات
همینطور که حرف میزدم اونم دستاشو گذاشت زیر چونش با ذوق گوش میداد عاشق این رفتارشم خیلی وقته دلمو به این لعنتی دادم چطور میتونه یه پسر انقدر کیوت باشه همینطور که قهقه میزدیم و حرف....
- ۱۳.۵k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط