وقتی عاشق شوهر خواهرتی
وقتی عاشق شوهر خواهرتی
paft⁹
اگه ازدواج کنم شاید بتونم جین رو فراموش کنم هوفف واقعا سردرگمم نمیدونم چیکار کنم
صبح روز بعد...
صبح بیدار شدم امروز پنجشنبه خداروشکر کلاس ندارم
دستو صورتمو شستم و رفتم پایین برای صبحونه
ا/ت: صبح بخیر
جانوو(پدر ا/ت): صبح بخیر دخترم
لیسا: صبح بخیر
هایلیم: صبح بخیر دخترم بیا صبحانه بخور
نشستم پشت میز داشتم اب پرتغالمو میخوردم که مامان گفت
هایلیم: دخترم ساعت 6میان خواستگاری
ا/ت: باشه مامان جان
بعد صبحونه رفتم تو اتاقم نشستن پشت میز کارم و لپتاپمو باز کردم یکم گشتم توش
پرش زمانی به سه ساعت بعد...
یهو با صدای مامان که برای نهار صدام میکرد به خودم امدم یه نگاه به ساعت کردمو دیدم ساعت 12:30ظهره
رفتم پایین
بعد ناهار یکم تی وی نگاه کردمو ساعت 4 رفتم اتاقم تا اماده شم...
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک13
کامنت۳
paft⁹
اگه ازدواج کنم شاید بتونم جین رو فراموش کنم هوفف واقعا سردرگمم نمیدونم چیکار کنم
صبح روز بعد...
صبح بیدار شدم امروز پنجشنبه خداروشکر کلاس ندارم
دستو صورتمو شستم و رفتم پایین برای صبحونه
ا/ت: صبح بخیر
جانوو(پدر ا/ت): صبح بخیر دخترم
لیسا: صبح بخیر
هایلیم: صبح بخیر دخترم بیا صبحانه بخور
نشستم پشت میز داشتم اب پرتغالمو میخوردم که مامان گفت
هایلیم: دخترم ساعت 6میان خواستگاری
ا/ت: باشه مامان جان
بعد صبحونه رفتم تو اتاقم نشستن پشت میز کارم و لپتاپمو باز کردم یکم گشتم توش
پرش زمانی به سه ساعت بعد...
یهو با صدای مامان که برای نهار صدام میکرد به خودم امدم یه نگاه به ساعت کردمو دیدم ساعت 12:30ظهره
رفتم پایین
بعد ناهار یکم تی وی نگاه کردمو ساعت 4 رفتم اتاقم تا اماده شم...
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک13
کامنت۳
۱۴.۰k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.