رخ به رخ هر بار به مسافت می روم اما هزار بار هم از نو بچی
رخ به رخ هر بار به مسافت می روم اما هزار بار هم از نو بچینی هنوز من مات تو ام. گره خورده نگران نگاهم به آرامش چشم هایت روی دیوار، غافل از اینکه لبه حادثه از برق نگاهت غرنده تر است. باور کن. چشمان من زیبا نیستند. تنها آینه بودن پیش چشمانت را خوب آموخته اند. از آینده سوت و کور می ترسم. حالم تعریفی ندارد. جز خطی تکراری، می گذرد. کاش می شد رو به گذشته ای دوستت داشته باشم که هنوز نگذشته از ما شاید. نگاه کن. این روزهای خلوت به من نمی آیند...
# رادیو هفت
# رادیو هفت
۳.۰k
۲۲ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.