پیچ گیسوی بلندت دل ربایی می کند
پیچ گیسوی بلندت دل ربایی می کند
غنچه لب های نازت خود نمایی می کند
از همان روزی که گفتم دوست می دارم تو را
از همه عالم دل احساس رهایی میکند
جان زمین گیر دوچشم همچو آهوی تو شد
چشمه ی قلب تو جان را هم هوایی می کند
شمع بزم محفل ما گشته آن سیمین بدن
روح و جان و قلب صدها تن فدایی می کند
می شود با یک غزل هم از لبت نوشید و رفت
عطر خوشبوی دهانت، هم نوایی می کند
چنگ در خرمای گیسوی بلندش میزنم
گرچه در اغوش هم حس جدایی می کند
جسم و جانم را فدای یک نگاهش می کنم
چون که او در جسم و جان من خدایی می کند
غنچه لب های نازت خود نمایی می کند
از همان روزی که گفتم دوست می دارم تو را
از همه عالم دل احساس رهایی میکند
جان زمین گیر دوچشم همچو آهوی تو شد
چشمه ی قلب تو جان را هم هوایی می کند
شمع بزم محفل ما گشته آن سیمین بدن
روح و جان و قلب صدها تن فدایی می کند
می شود با یک غزل هم از لبت نوشید و رفت
عطر خوشبوی دهانت، هم نوایی می کند
چنگ در خرمای گیسوی بلندش میزنم
گرچه در اغوش هم حس جدایی می کند
جسم و جانم را فدای یک نگاهش می کنم
چون که او در جسم و جان من خدایی می کند
- ۱.۵k
- ۰۴ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط